دیوان حافظ – آن کس که به دست جام دارد

آن کس که به دست جام دارد

آن کس که به دست، جام دارد
سلطانیِ جَم، مُدام دارد

آبی که خِضِر، حیات از او یافت
در می‌کده جو، که جام دارد

سررشتهٔ جان، به جام بگذار
کاین رشته از او نظام دارد

ما و مِی و زاهدان و تقوا
تا یار، سرِ کدام دارد

بیرون ز لبِ تو ساقیا نیست
در دور، کسی که کام دارد

نرگس همه شیوه‌های مستی
از چشمِ خوشت به وام دارد

ذکرِ رخ و زلف تو دلم را
وردی‌ست که صبح و شام دارد

بر سینهٔ ریشِ دردمندان
لعلت نمکی تمام دارد

در چاهِ ذَقَن چو حافظ ای جان
حُسنِ تو دو صد غلام دارد








  دیوان حافظ - خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پوشالی

(ص نسب.)
۱- ساخته از پوشال.
۲- سست، ناتوان، بی دوام.

پوشانیدن

(دَ) (مص م.)
۱- جامه به تن کسی کردن.
۲- نهان کردن، پنهان ساختن.

پوشاک

(اِ.) پوشیدنی، جامه.

پوشت

(پُ ش ِ) (اِ.) دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند، جیب کوچک.

پوشش

(ش ِ) (اِمص.)
۱- پوشیدن.
۲- جامه، لباس.
۳- پرده، حجاب.
۴- سقف خانه.

پوشنه

(شَ نِ) (اِمر.)
۱- سرپوش، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشند.
۲- هر چیز پوشیدنی.

پوشه

(ش ِ) (اِ.)
۱- پرده، هر چیزی که چیزی را بپوشاند.
۲- ورق نسبتاً بزرگ و تا شده‌ای از جنس مقوا یا پلاستیک که نوشته‌ها و اسناد مربوط به یک موضوع را در آن نگه داری می‌کنند.

پوشک

(شَ) (اِ.) فرآورده‌ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه.

پوشک

(پُ شَ) (اِ.) گربه.

پوشیدن

(دَ) (مص م.)
۱- لباس پوشیدن.
۲- جامه بر تن کسی کردن.
۳- نهفتن، پنهان کردن.

پوشیده

(دِ) (ص.)
۱- جامه به بر کرده.
۲- مستور، محجوب.
۳- پنهان، نهفته.

پوشیدگی

(دِ) (حامص.)
۱- حالت هر چیز پوشیده.
۲- ابهام.

پوشینه

(نِ) (اِمر.)
۱- سرپوش هر چیزی.
۲- کپسول، غلاف، کیسه.

پول

[ یو. ] (اِ.) آن چه که معیار ارزش مادی است و به عنوان وسیله مبادله مورد استفاده قرار می‌گیرد. ؛ ~ چایی پولی که به عنوان انعام داده می‌شود. ؛ ~ کسی از پارو بالا ...

پول دار

(ص مر.) ثروتمند، غنی، توانگر.

پول درشت

(لِ دُ رُ) (اِمر.) اسکناس‌های باارزش.

پول سفید

(لِ س ِ) (اِمر.) پول نقره، سکه نقره.

پول سیاه

(لِ) (اِمر.) پول خرد، پشیز، سکه مسی.

پول و پله

(لُ پَ لِ) (اِمر.) (عا.) پول زیادی.

پولاد

(اِ.) = فولاد:۱ - آلیاژ سخت چکش خوارِ آهن با مقدار کم کربن.
۲- گرز.


دیدگاهتان را بنویسید