شاهنامه فردوسی – آفرینش ماه

گفتار اندر آفرینش ماه

       

چراغست مر تيره شب را بسيچ            ببد تا توانى تو هرگز مپيچ‏

         چو سى روز گردش بپيمايدا            شود تيره گيتى بدو روشنا

          پديد آيد آنگاه باريك و زرد             چو پشت كسى كو غم عشق خورد

         چو بيننده ديدارش از دور ديد            هم اندر زمان او شود ناپديد

         دگر شب نمايش كند بيشتر            ترا روشنايى دهد بيشتر

         بدو هفته گردد تمام و درست            بدان باز گردد كه بود از نخست‏

         بود هر شبانگاه باريكتر            بخورشيد تابنده نزديكتر

         بدينسان نهادش خداوند داد            بود تا بود هم بدين يك نهاد

 

                       

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

هلو

(~.) (اِ.) ریسمانی که کودکان از جایی آویزند و بر آن نشینند و در هوا آیند و روند؛ ارجوحه، تاب.

هلو

(هُ) (اِ.) درختی از تیره گل سرخیان و از دسته بادامی‌ها که دارای میوه آب دار شفت و هسته ناهموار درشت است. گونه‌های مختلف هلو عبارت از شفتالو و شلیل و هلو انجیری هستند که همگی میوه‌هایی ریزتر از هلو ...

هلوی

(هِ) (اِ.)
۱- گردکان بازی.
۲- چرخی که کودکان از چوب و خلاشه سازند و بر آب روان گذارند تا آب آن را به گردش درآورد و ایشان تماشا کنند، گردون بازی.

هلپ هلپ

(هُ لُ. هُ لُ) (اِصت. ق مر.) (عا.) سر و صدای بسیار.

هلپند

(هَ لَ پَ) (ص.) مردم بیکار، هیچکاره.

هلپی

(هُ لُ پّ) (اِصت. ق.) (عا.) یکباره یک هو.

هلیت

(هَ یَّ) [ ع. ] (مص ل.) مصدر صناعی است مرکب از هل و ئیت یعنی پرسش کردن از مطلب «هل» و سؤال از مطلب هل یعنی سؤال از اصل وجود شی ء یا سؤال از وجود صفتی برای شی ...

هلیدن

(هَ دَ) [ په. ] (مص م.) گذاشتن، فرو - گذاشتن، ترک کردن، واگذاشتن.

هلیل

(هَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- هلال (ماه).
۲- نامی برای مردان.

هلیله

(هَ لِ) (اِ.) درختی از تیره کمبرتاسه و از رده دولپه‌ای‌ها که دارای میوه بیضوی شکلی به اندازه یک سنجد ریز است. میوه این گیاه مصرف طبی دارد و خشک شده آن را به عنوان قابض به کار می‌برند، این ...

هلیم

(هَ) (اِ.) نک هریسه.

هلیو

(هِ یا هَ) (اِ.) سبدی که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند.

هلیوم

(هِ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصر گازی شکلی که در برخی سنگ‌های حاوی اکسیداورانیوم کشف گردید و بعدها وجود آن را در سایر کانی‌ها تشخیص دادند. این گاز در ترکیب هوا وجود دارد و در برخی آب‌های معدنی نیز ...

هلیک

(هَ) (اِ.) آلبالوی جنگلی را گویند که آلولک نیز گفته می‌شود.

هلیکوپتر

(هِ کُ تِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی وسیله ترابری هوایی که در هنگام فراز و فرود می‌تواند به طور قایم یا عمودی حرکت کند و به حالت ایستاده در هوا بماند. چرخبال، بالگرد. (فره).

هم

(هَ مّ) [ ع. ] (اِ.)
۱- اندوه، حزن. ج. هموم.
۲- قصد، اراده.
۳- آن چه بدان قصد کنند. ؛~ و غم فرق بین هم و غم اصلاً در آن است که هم اندوه آینده‌است و غم اندوه گذشته و ...

هم

(هَ) [ په. ]
۱- (ق.) نیز، همچنین.
۲- (پش.) در ترکیبات پیشوند اشتراک است: هم اتاق، همراه، همدل.

هم آغوش

(هَ) (ص مر.) در آغوش یکدیگر، در بر یکدیگر.

هم آغوشی

(هَ) (حامص.) در بغل کسی بودن.

هم آهنگ

(هَ. هَ) (ص.)
۱- موافق، متحد.
۲- دو یا چند صدا که با هم توافق و تناسب داشته باشد.


دیدگاهتان را بنویسید