دیوان حافظ – گل بی‌رخ یار خوش نباشد

گل بی‌رخ یار خوش نباشد

گل بی‌رخِ یار خوش نباشد
بی‌باده بهار خوش نباشد

طَرفِ چمن و طوافِ بستان
بی‌لاله‌عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالتِ گُل
بی‌صوتِ هَزار خوش نباشد

با یارِ شکرلبِ گل‌اندام
بی‌بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقشِ نگار، خوش نباشد

جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد




  دیوان حافظ - روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

آسیازنه

(زَ نِ) (اِمر.) نک آژینه.

آسیاو

(اِمر.) آسیاب، آسیا.

آسیاچرخ

(چَ) (اِمر.) نک آس باد.

آسیاکردن

(کَ دَ) (مص م.) خرد و آرد کردن غله و حبوبات و مانند آن به وسیله آسیا.

آسیایی

(ص نسب.) منسوب به قاره آسیا، اهل قاره آسیا (یکی از پنج قاره کره زمین).

آسیب

(اِ.)۱ - زخم، صدمه.
۲- رنج.
۳- آفت، بلا.
۴- آزار.
۵- زیان، ضرر.

آسیب دیده

(دِ)(ص مف.)صدمه دیده، ضربه - خورده.

آسیل

(اِ.) محتویات شکنبه گوسفند که در آب شیرین و صاف بریزند و در مرحله شستن پارچه سفید ساده، پیش از آن که قلمکار سازند، به کار برند.

آسیمه

(م ِ) (ص.)
۱- آشفته، پریشان.
۲- مضطرب، سرگشته.
۳- ژولیده.
۴- شتابزده.
۵- هراسیده.

آسیمه سار

(~.)(ص مر.)سرآسیمه، آسیمه سر.

آسیمه سر

(~. سَ) (ص مر.) نک آسیمه.

آسینه

(نِ) (اِمر.) تخم مرغ، خایه.

آسیون

(وَ) (ص.) آسیمه، سرگشته.

آش

[ سنس. ] (اِ.)۱ - غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند.
۲- آهار و مایعی که برای دباغی پوست حیوانات ب ه کار برند. ؛ ~برای کسی پختن توطئه‌ای برای ...

آش آلو شدن

(ش ِ یا شُ دَ) (مص ل.) کنف شدن، خجالت زده شدن.

آش ابو

دردا (ش ِ اَ. دَ)(اِمر.) آشی که به نیت شفای بیماری درست می‌کنند و به مستحقان می‌دهند.

آش خور

(ص مر.)
۱- کنایه از: کسی که تازه به سربازی رفته.
۲- تازه کار.

آش در

هم جوش (ش ِ دَ هَ) (اِمر.)۱ - آشی که از سبزی، گوشت و حبوبات درست می‌کنند.
۲- کنایه از: وضعیت پیچیده و نامعلوم.

آش دهن سوز

(~ِ دَ هَ) (ص مر.) هر چیز با اهمیت، مطلوب.

آش شله

قلمکار (ش ِ شُ لِ قَ لَ) (اِمر.)
۱- آشی که از حبوبات و گوشت لِه شده درست می‌شود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفردرست می‌کنند.
۲- کنایه از: هرمجموعه‌ای که در آن نظم و ترتیب ...


دیدگاهتان را بنویسید