دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  شاهنامه فردوسی - گمراه كردن اهريمن كاوس را و به آسمان رفتن كاوس
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

لاله بزم آرای گلچین گشت و گل دمساز خار
زین گلستان بهره بلبل فغانی بیش نیست
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

خانه دار

(~.) (ص مر.) کسی که به کارهای خانه پردازد، زنی که امور خانه را با نظم و اقتصاد اداره کند.

خانه داری

(~.) (حامص.)
۱- هنر اداره خانه یا مجموعه آگاهی‌های مربوط به آن مانند: آشپزی، خیاطی...
۲- شغل و عمل خانه دار.

خانه زاد

(~.) (ص مف.) فرزند خدمتکار که در خانه ارباب به دنیا آمده باشد.

خانه شاگرد

(~. گِ) (ص مر.) پسری که کارهای خانه را انجام دهد، شاگردخانه.

خانه نشین

(~. نِ) (ص فا.) منزوی، گوشه - نشین.

خانواده

(نْ یا نِ دِ) (اِمر.)
۱- اهل خانه، اهل البیت.
۲- مجموعه افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی می‌کنند.
۳- مجموعه خویشاوندان، خاندان.
۴- تیره، خاندان.

خانوادگی

(نْ یا نِ دِ) (ص نسب.) مربوط یا منسوب به خانواده.

خانوار

(نِ) (اِمر.) = خانه وار: تعدادِ افراد یک خانواده.

خانگاه

(اِمر.) نک خانقاه.

خانگی

(نِ یا نَ) (ص نسب.)
۱- منسوب و مربوط به خانه.
۲- آن چه در خانه تهیه کنند.
۳- حیوانی که در خانه نگهداری شود.

خانی

[ تر - فا. ] (ص.)
۱- زری که در ماوراء - النهر رایج بوده.
۲- زر خالص.

خانی

(اِ.)
۱- چشمه.
۲- حوض.

خانیچه

(چِ یا چَ) (اِمصغ.)۱ - چشمه کوچک.
۲- حوض کوچک.

خاور

(وَ) (اِ.)
۱- مغرب.
۲- مشرق.

خاوران

(وَ) [ په. ] (اِ.)
۱- مغرب.
۲- مشرق.

خاوند

(وَ) (اِ.) خداوند، صاحب.

خاوندگار

(وَ) (اِمر.) خداوندگار.

خاویار

(اِ.) تخم نوعی سگ ماهی که بسیار مقوی و گرانبهاست.

خاویه

(وِ یَ یا یِ) [ ع. خاویه ] (ص.) زمین خالی (از سکنه.)

خاک

[ په. ] (اِ.)
۱- رویه زمین که باعث رویاندن نباتات می‌شود، تراب.
۲- مملکت، کشور.
۳- گور، قبر، گورستان.
۴- چیز بی قدر ؛ ~ بر سر شدن کنایه از: سخت بی نوا شدن، دچار رویدادی بسیار غم انگیز شدن. ؛ ...


دیدگاهتان را بنویسید