دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  شاهنامه فردوسی - خوان هفتم كشتن رستم ديو سپيد را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ما که از دوران ازل مستیم و عاشق، تا کنون
غالبا صورت نبندد، بعد از این تغییر ما
«سلمان ساوجی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تنخواه

(تَ خا) (اِمر.)
۱- سرمایه، پول نقد.
۲- مال و متاع.

تنخواه گردان

(~. گَ) (اِمر.) پولی که در صندوق اداره یا هر شرکتی می‌گذارند تا در مواقع ضروری از آن استفاده کنند.

تند

(تُ) (ص.)
۱- تیز، برنده.
۲- جلد، چالاک.
۳- طعمی که دهان رابسوزاند، مانند: طعم فلفل.
۴- بلندی، تپه.
۵- بدخو، خشمگین.

تند و خند

(تُ دُ خَ) (ص مر.) تار و مار، از هم پاشیده.

تندآب

(~.) (اِمر.)
۱- تیزآب.
۲- آبی که با سرعت زیاد جریان داشته باشد.

تندباد

(~.) (اِمر.) باد تند و سخت که با رعد و برق شدید همراه است، توفان.

تندخو

(ی) (ص مر.)بدخلق، خشمگین

تندر

(تُ دَ) (اِ.) رعد، آسمان غرش.

تندرست

(تَ دُ رُ) (ص مر.) سالم، صحیح.

تندرو

(تُ. رُ) (ص فا.)
۱- آن که در حرکت و رفتن سریع باشد.
۲- بی باک، بی پروا.

تندس

(تَ دِ) (اِ.) نک تندیس.

تندسه

(تَ س ِ) (اِ.) نک تندیسه.

تندم

(تَ نَ دُّ) [ ع. ] (مص ل.) پشیمان شدن، پشیمانی خوردن.

تنده

(تُ دِ) (اِ.) سرازیری، سراشیبی.

تنده

(تُ دَ) (اِ.) برگِ نورسته، غنچه.

تندور

(تُ دُ) (اِ.) نک تندر.

تندی

(تُ) (حامص.)
۱- تیزی، برندگی.
۲- چابکی، چالاکی.
۳- ترش رویی، بدخُلقی.

تندیاز

(تُ) (ص فا.) زودرس، زودیاب.

تندیدن

(تُ دَ) (مص م.)
۱- تندی کردن، درشتی کردن، خشم گرفتن.
۲- سر زدن غنچه و شکوفه و برگ درخت، تژ زدن، جوانه زدن.

تندیس

(تَ) (اِمر.)
۱- صورت، تصویر.
۲- مجسمه.


دیدگاهتان را بنویسید