دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  شاهنامه فردوسی - آمدن زال به نزد مهراب كابلى
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

می باقی بده تا مست و خوشدل
به یاران برفشانم عمر باقی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تصویر

(تَ) [ ع. ]
۱- (مص م.) صورت کسی یا چیزی را کشیدن.
۲- (اِمص.) تصویرگری، صورت سازی. ج. تصاویر.
۳- صورتی که بر کاغذ، دیوار و غیره کشند.
۴- شرح دادن، شرح و بیان. ؛ ~سه بعدی تصویری که عمق و ...

تصویربرداری

(~. بَ) (حامص.) تهیه تصاویر به وسیله فیلمبرداری، عکاسی یا نقاشی.

تصویرگری

(~. گَ) (حامص.)
۱- تهیه تصاویر از عکس، نقاشی و همانند آن.
۲- تصویرسازی.

تضاحک

(تَ حُ) [ ع. ] (مص ل.) با هم خندیدن.

تضاد

(تَ دّ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) ضد یکدیگر بودن.
۲- (اِمص.) ناسازگاری.

تضارب

(تَ رُ) [ ع. ] (مص م.) یکدیگر را زدن، زد و خورد کردن.

تضاریس

(تَ) [ ع. ] (اِ.) جِ تضریس. چیزهای دندانه دار.

تضاعف

(تَ عُ) [ ع. ] (مص ل.) دو چندان شدن.

تضافن

(تَ فُ) [ ع. ] (مص ل.) به هم یاری رساندن.

تضامن

(تَ مُ) [ ع. ] (مص ل.) ضامن یکدیگر شدن.

تضجر

(تَ ضَ جُّ) [ ع. ] (مص ل.) اظهار آزردگی کردن از اندوه.

تضحیه

(تَ یِ) [ ع. تضحیه ] (مص م.)
۱- قربانی کردن گوسفند، شتر و مانند آن.
۲- غذا دادن به کسی هنگام چاشت.

تضرر

(تَ ضَ رُّ) [ ع. ] (مص ل.) زیان دیدن.

تضرع

(تَ ضَ رُّ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- زاری کردن.
۲- التماس کردن.

تضرم

(تَ ضَ رُّ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- شعله ور شدن آتش.
۲- برافروخته شدن از خشم.

تضریب

(تَ) [ ع. ] (مص م.)
۱- سخن چینی کردن.
۲- فتنه انگیختن.

تضریس

(تَ) [ ع. ] (مص م.) دندانه دار کردن.

تضعیف

(تَ) [ ع. ] (مص م.)
۱- دو برابر کردن.
۲- ضعیف کردن.

تضلیل

(تَ) [ ع. ] (مص م.) گمراه کردن.

تضمن

(تَ ضَ مُّ) [ ع. ] (مص ل.) در برداشتن، شامل بودن.


دیدگاهتان را بنویسید