دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  شاهنامه فردوسی - آمدن سام به ديدن رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

بربر

(بِ بِ) (ق.) حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی نگاه کردن است.

بربری

(بَ بَ) (اِ.) نوعی نان ایرانی گرد یا بیضی کلفت تر از تافتون با رویه معمولاً شیاردار.

بربریت

(بَ بَ یَّ) [ ع. ] (مص جع .) توحش، وحشیگری.

بربستن

(بَ بَ تَ) (مص م.) مقید کردن.

بربسته

(~. بَ تِ) (ص.) جعلی، مجعول.

بربط

(بَ بَ) [ معر. ] (اِ.) عود، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسه اش بزرگتر و دسته اش کوتاه تر است.

برتاختن

(~. تَ) (مص ل.) روا شدن، روا کردن.

برتافتن

(~. تَ) (مص ل.)
۱- برگردیدن.
۲- پیچیدن.
۳- تحمل کردن، تاب آوردن.
۴- توانایی داشتن، توان برابری داشتن.

برتافته

(~. تِ) (ص مف.)
۱- برگشته.
۲- پیچیده.
۳- تاب آورده.

برتر

(بَ تَ) (ص تف.) بالاتر، بلندتر.

برتری

(~.) (حامص.)
۱- بالاتری، بلندتری.
۲- اولویت، رجحان.

برتنی

(~. تَ) (حامص.) غرور، خودبینی، خودنمایی.

برج

(بَ) (اِ.) کنایه از: هزینه‌های بی مورد و بی جا.

برج

(بُ) [ ع. ] (اِ.)
۱- جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند.
۲- قلعه، د ژ.
۳- هر یک از دوازده برج منطقه البروج که خورشید هر ماه در یکی از آن‌ها قرار می‌گیرد:
۱- حمل (فروردین).
۲- ثور(اردیبهشت).
۳- جوزا ...

برج سازی

(بُ) [ معر - فا. ] (حامص.) ساختن ساختمان‌های بلند و مرتفع در جوامع شهری.

برجا

(بَ) (ق.) شایسته، سزاوار.

برجاس

(بُ) [ ع. ] (اِ.) هدف، نشانه تیر. آماجگاه.

برجستن

(بَ جَ یا ج ِ تَ)(مص ل.)=برجهیدن: پریدن از پایین به بالا یا به عکس، جهیدن.

برجسته

(بَ جَ یا جِ تِ) (ص.)
۱- جهیده.
۲- برآمده.
۳- ممتاز، عالی.

برجیس

(بِ) (اِ.) سیاره مشتری، اورمزد.


دیدگاهتان را بنویسید