آن کس که به دست، جام دارد
سلطانیِ جَم، مُدام دارد
آبی که خِضِر، حیات از او یافت
در می‌کده جو، که جام دارد
سررشتهٔ جان، به جام بگذار
کاین رشته از او نظام دارد
ما و مِی و زاهدان و تقوا
تا یار، سرِ کدام دارد
بیرون ز لبِ تو ساقیا نیست
در دور، کسی که کام دارد
نرگس همه شیوه‌های مستی
از چشمِ خوشت به وام دارد
ذکرِ رخ و زلف تو دلم را
وردی‌ست که صبح و شام دارد
بر سینهٔ ریشِ دردمندان
لعلت نمکی تمام دارد
در چاهِ ذَقَن چو حافظ ای جان
حُسنِ تو دو صد غلام دارد
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
«حافظ»
(مَ مَ یا مِ) [ ع. مرقومه ] (اِمف.) نوشته، نامه. نک مرقوم.
(مَ رَ مَّ) [ ع. مرمه ] (اِمص.) تعمیر و اصلاح هرچیز.
(مُ مَ) [ ع. ] (ص.) کسی که چشم درد دارد.
(مَ مَ) [ یو. لا. ] (اِ.) یکی از اشکال طبیعی کربنات کلسیم است. در اصطلاح معماری به هر نوع سنگ آهک متراکم صیقل پذیر مرمر گفته می‌شود و دارای اقسام مختلف است و به رنگ‌های زرد، سبز، ارغوانی، قرمز، ...
(مَ) [ ع. ] (اِمف.) رمزدار، پوشیده.
(مَ) [ ع. ] (اِمف.) موردنظر قرار داده شده، نگریسته شده.
(مَ) [ ع. ] (اِمف.) پرتاب شده.
(مِ نُ) (اِصت.) (عا.) صدای گربه (خاصه صدایی که گربه در هنگام مست شدن و طلب جنس مخالف برآورد).
(~. کِ دَ) (مص ل.) صدا برآوردن گربه (خصوصاً به هنگام مستی شهوت).
(مَ رِّ) [ ع. مره ]
۱- (مص م.) یک بار کاری را انجام دادن.
۲- (اِ.) یک دفعه، یک مرتبه.
(مَ هَ) (اِ.) هر دارویی که روی زخم بگذارند تا بهبود یابد. ج. مراهم.
(مَ هُ) [ ع. ]
۱- (اِمف.) گرو گذاشته شده.
۲- (اِ.) گروگان.
(مُ) [ په. ] (اِ.) فال نیک، دعای خیر. مقابل مرغوا.
(مُ) [ په. ] (اِ.) گوهری است سفید و درخشان که درون صدف مروارید به وجود می‌آید و در جواهرسازی مصرف می‌شود. به رنگ سیاه و زرد نیز یافت می‌شود و نوع سفید آن مرغوب تر است.
(مُ یِ) (اِ.) نام لحنی از سی لحن باربد.
(مُ رُ وَّ) [ ع. ] (مص نسب.) جوانمردی، مردانگی.
(مُ) [ ع. ] (اِ.) جِ مرج ؛ چمن زارها.
(مُ رَ وَّ) [ ع. ] (اِمف.) رواج داده، ترویج شده.
(مُ رَ وِّ) [ ع. ] (اِفا.) رواج دهنده، ترویج کننده.
(مُ رَ وِّ) [ ع. ] (اِفا.) راحت کننده، آسایش دهنده.
