شاهنامه فردوسی – رفتن پادشاه مازندران به جنگ كیكاوس

رفتن پادشاه مازندران به جنگ كی‏كاوس

چو رستم ز مازندران گشت باز            شه اندر زمان رزم را كرد ساز

         سراپرده از شهر بيرون كشيد            سپه را همه سوى هامون كشيد

         سپاهى كه خورشيد شد ناپديد            چو گرد سياه از ميان بردميد

         نه دريا پديد و نه هامون و كوه            زمين آمد از پاى اسپان ستوه‏

         همى راند لشكر بران سان دمان            نجست ايچ هنگام رفتن زمان‏

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گلابدان

(گُ) (اِ.) ظرفی مانند تُنگ کوچک دسته دار باگردن باریک و بلند و معمولاً دارای لوله که در آن گلاب می‌ریزند، گلاب پاش.

گلابه

(گِ بَ) (اِمر.) گل و لای.

گلابی

(گُ) (اِ.)
۱- از جمله میوه‌هایی که دانه‌های آن لعاب بسیار دارد و تقریباً به شکل بیضی است.
۲- وسیله‌ای بیضی شکل که مانند توپ از باد پُر می‌شود و از آن در ورزش مشت زنی استفاده می‌کنند.

گلاج

(گُ) (اِ.) = گولاج. گولانج: نانی است تنک چون کاغذ که از نشاسته و سفیده تخم مرغ پزند و در شربت قند و نبات ریزه کنند و خورند؛ لابرلا.

گلادیاتور

(گِ تُ) [ فر. ] (اِ.) در روم قدیم به بردگان و غلامانی می‌گفتند که می‌بایست در میدان‌های عمومی با یکدیگر یا با حیوانات درنده تا دم مرگ بجنگند.

گلاله

(گُ لَ یا لِ) (اِ.) = کلاله. غلاله:
۱- کاکل مجعد، موی پیچیده.
۲- زلف (به طور اعم).

گلاله

(~.) [ معر. ] (اِ.)
۱- بالشچه‌ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید.
۲- شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند.
۳- پیراهن، قمیص.

گلانی

(گُ) (ص نسب. اِ.)
۱- گلفروشی.
۲- باغبانی.

گلاویز

(گَ) (ص فا.) دست به گریبان، دست به یقه.

گلاویز شدن

(~. شُ دَ) (مص م.) دست به گریبان شدن.

گلاگل

(گَ گَ) (اِ.) (عا.) شکم سخت پیش آمده (آبستن).

گلایدر

(گِ دِ) [ انگ. ] (اِ.) هواگردی با بال ثابت که برای پرواز بدون استفاده از نیروی موتور طراحی شده باشد و اغلب برای اهداف آموزشی و تفریحی استفاده شود، بادپَر. (فره).

گلایول

(گِ یُ) [ فر. ] (اِ.) گلی است با ساقه‌های بلند، برگ‌های دراز و باریک و گل‌هایی به رنگ‌های سفید، سرخ. پیاز این گل سفت و پوشیده از الیاف می‌باشد.

گلبام

(~.) (اِمر.)
۱- آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند.
۲- لحنی است از موسیقی قدیم.

گلبانگ

(~.) (اِمر.)
۱- آواز بلند.
۲- نام لحنی از لحن‌های موسیقی.

گلبرگ

(~. بَ) (اِمر.) برگ گل.

گلبن

(~. بُ) (اِمر.)
۱- درخت و بوته گل.
۲- بیخ بوته گل.

گلبول

(گُ لُ) [ فر. ] (اِ.) یاخته‌های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا می‌شود و بر دو قسم است گلبول سفید و گلبول قرمز.

گلخانه

(~. نِ) (اِ.) جایی برای پرورش گل به ویژه جای سرپوشیده‌ای با گرما و روشنایی مناسب و کمابیش ثابت.

گلخن

(~. خَ) (اِمر.)
۱- تون حمام.
۲- جای انداختن زباله.


دیدگاهتان را بنویسید