دیوان حافظ – کنون که بر کف گل جام باده صاف است

کنون که بر کف گل جام باده صاف است

کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است
به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است

بخواه دفترِ اشعار و راهِ صحرا گیر
چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کَشّاف است؟

فقیهِ مدرسه دی مست بود و فَتوی داد
که مِی حرام ولی بِه ز مالِ اوقاف است

به دُرد و صاف تو را حُکم نیست خوش دَرکَش
که هر چه ساقیِ ما کرد عینِ اَلطاف است

بِبُر ز خَلق و چو عَنقا قیاسِ کار بگیر
که صیتِ گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است

حدیثِ مُدّعیان و خیالِ همکاران
همان حکایتِ زَردوز و بوریاباف است

خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ
نگاه‌دار که قَلّابِ شهر، صرّاف است






  شاهنامه فردوسی - تاخت كردن منوچهر بر سپاه تور
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آه از این قوم ریایی که در این شهر دو روی
روزها شحنه و شب باده فروشند همه
«ناشناس»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

هم زن

(~. ز) (اِمر.) وسیله‌ای برای مخلوط کردن، به ویژه مخلوط و همگن کردن مواد غذایی مایع.

هم زیستی

(هَ) (حامص.)
۱- با هم زیستن.
۲- کیفیت همکاری و اتحاد دو جاندار مختلف است به منظور تغذیه یا ادامه زندگی.

هم سنگ

(~. سَ) (ص.)
۱- هم وزن.
۲- هم - شأن، هم رتبه.

هم شاگردی

(~. گِ) (ص نسب.) دو یا چند شاگرد که نزد یک معلم درس می‌خوانند.

هم شهری

(~. شَ) (ص.) دو یا چند تن که در یک شهر تولد یافته یا زندگی کنند.

هم شکل

(~. شِ) [ فا - ع. ] (ص مر.) شبیه.

هم شکم

(~. ش کَ) (ص.) دو قلو.

هم طراز

(~. طِ) (ص.) برابر، مساوی.

هم مشرب

(هَ. مَ رَ) [ فا - ع. ] (ص.) هم فکر، هم عقیده.

هم پا

(هَ) (ص.) (عا.) همراه، رفیق.

هم پالکی

(~. ل) (ص.) = هم پالگی:
۱- (عا.) کسی که با دیگری در یک پالکی و کجاوه نشیند.
۲- (کن.) کسانی که با هم جور و مناسب اند، هم ردیف.

هم پشت

(~. پُ) (ص.) متحد، پشتیبان.

هم پشتی

(~. پُ) (حامص.) هم پشت بودن، یاری، یاوری.

هم پیاله

(~. ل) (ص.)
۱- هم نشین، رفیق.
۲- کسی که با دیگری در نوشیدن شراب و عرق همراهی کند.

هم پیمان

(~. پَ یا پِ) (ص.) کسی که با دیگری عهدی بسته، هم عهد.

هم چشم

(~. چَ) (ص.) رقیب.

هم چشمی کردن

(~. چ. کَ دَ) (مص ل.) حسادت ورزیدن.

هم چنان

(~. چُ)
۱- (ق تشبیه.) آن سان، آن - گونه.
۲- (ص.) مثل آن، مانند آن.
۳- (صفت به جای موصوف) چنان کس.
۴- به همان شکل، به همان صورت.

هم چند

(~. چَ) (ص.) معادل، برابر.

هم چنین

(~. چُ) (ق.) مانند این، مثل این.


دیدگاهتان را بنویسید