دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  شاهنامه فردوسی - گفتار اندر زادن دختر ايرج‏‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

براق راهروان است روشنایی راه
سفر ز خویش ضرورست در شب مهتاب
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

انوثت

(اُ ثَ) [ ع. انوثه ] (مص ل.) ماده بودن، زن بودن. مق. ذکورت.

انور

(اَ وَ) [ ع. ] (ص تف.) روشن تر، درخشان تر.

انوشه

(اَ شَ) [ په. ] (ص مر.)
۱- جاوید، بی - مرگ.
۲- خوش، خرم.

انوشه

(اَ نَ شَ) (اِمر.) پادشاه نو، شاه جوان.

انوشک

(اَ شَ) [ په. ] (ص مر.) نک انوشه.

انوق

(اَ نُ) [ ع. ] (اِ.) عقاب.

انونث

(اُ نَ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- ماده بودن.
۲- زن بودن.

انچوچک

(اَ چَ) (ص.)
۱- هر چیز کوچک و خرد.
۲- آدم کوتاه قد.
۳- دانه‌ای کوچک شبیه دانه گلابی با پوسته محکم که همچون آجیل قابل خوردن می‌باشد.

انژکتور

(اَژِتُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- سوخت پاش، پستانک سوراخ دار در مشعل گازوییلی که سوخت به شکل خاصی از آن به بیرون پاشیده می‌شود.
۲- دستگاه تزریق سوخت در موتورهای دیزلی یا بنزینی.

انژکسیون

(اَ ژِ) [ فر. ]
۱- (مص ل.) آمپول زدن، تزریق.
۲- (اِ.) آمپول.

انکاح

( اِ ) [ ع. ] (مص م.) زن را شوهر و مرد را زن دادن.

انکار

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.) نپذیرفتن، حاشا کردن.
۲- (اِمص.) ابا، امتناع.

انکار آوردن

(~. وَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) زیر بار نرفتن، نپذیرفتن.

انکر

(اَ کَ) [ ع. ] (ص تف.)
۱- زشت تر، ناپسندتر، ناخوشتر.
۲- ناشناس تر. ؛ ~الاصوات (عا.) گوشخراش، بدآواز، دارای صدای بد.

انکسار

(اِ کِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) شکسته شدن.
۲- (اِمص.) شکستگی.

انکساف

(اِ کِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) افتادن سایه ماه بر خورشید.
۲- (اِ.) آفتاب گرفتگی.

انکشاف

(اِ کِ) [ ع. ] (مص ل.) برهنه شدن، آشکار شدن.

انگ

( اَ ) (اِ.) نک تنبوشه.

انگ

(~.) (اِ.) نشان و علامتی که بر روی عدلهای تجارتی نویسند.

انگ

(~.) (اِ.) = انج. انغ: شیره، عصاره.


دیدگاهتان را بنویسید