دیوان حافظ – منم که گوشه میخانه خانقاه من است

منم که گوشه میخانه خانقاه من است

منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است

گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدایِ خاکِ درِ دوست، پادشاه من است

غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواهِ من است

مگر به تیغ اجل خیمه بَرکَنَم ور نی
رمیدن از درِ دولت نه رسم و راهِ من است

از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فرازِ مسندِ خورشید، تکیه‌گاهِ من است

گناه اگر چه نبود اختیارِ ما حافظ
تو در طریقِ ادب باش، گو گناهِ من است


  شاهنامه فردوسی - آفرینش آفتاب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

رایت حسن تو از مه برگذشت
با من این جور تو از حد درگذشت
«انوری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

وقیح

(وَ) [ ع. ] (ص.) بی شرم و حیا.

وقیعت

(وَ عَ) [ ع. وقیعه ] (اِ.)
۱- آسیب جنگ، کارزار. ج. وقایع.
۲- غیبت، بدگویی.

ول

(وِ) (ص.) (عا.) بی بند و بار، بی کار.

ول خرج

(وِ. خَ) [ فا - ع. ] (ص مر.) (عا.) آن که پول خود را بیهوده خرج کند، مسرف.

ول دادن

(وِ. دَ) (مص م.)
۱- رها کردن، آزاد کردن.
۲- آزاد کردن کسی از زندان.

ول شدن

(وِ. شُ دَ) (مص ل.)
۱- رها شدن.
۲- افتادن چیزی از دست.
۳- سقوط کس یا چیزی.

ول چر

(وِ چَ) (ص فا.) (عا.) = ول چرنده: شخص بی باعث و بانی و افسار سرخود.

ولا

(وَ) [ ع. ولاء ] (اِ.)
۱- محبت، دوستی.
۲- قرابت، خویشی.

ولا

(وَ) (اِمر.) (عا.) = هول و ولا: هول، دلهره، اضطراب.

ولاء

(وِ) [ ع. ] (ق.)
۱- پی در پی.
۲- ترتیب، منوال.

ولات

(وُ) [ ع. ولاه ] (اِ.) جِ. والی.

ولاد

(وِ) [ ع. ] (اِمص.) زاییدن، ولادت.

ولادت

(وِ دَ) [ ع. ولاده ] (اِ.)
۱- زایش، زاییدگی.
۲- زمان به دنیا آمدن.

ولاده

(وِ دِ یا دَ) (اِ.) قطعه‌ای از چرم یا چوب مدور که در گلوی دوک نصب کنند تا ریسمان رشته شده از دوک بیرون نرود، فلکه.

ولانه

(وِ یا وَ نِ) (اِ.) والانه ؛ ریش، جراحت.

ولایات

(وَ) [ ع. ] (اِ.) جِ ولایت.

ولایت

(وِ یَ) [ ع. ولایه ]
۱- (اِمص.) فرمانروایی، پادشاهی.
۲- (مص ل.) حکومت کردن، تسلط داشتن.

ولایت

(وَ یَ) [ ع. ولایه ] (اِ.)۱ - بخش‌هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن‌ها فرمانروایی کند.
۲- شهرستان. ج. ولایات.

ولت

(وُ لْ) [ انگ - فر. ] (اِ.) واحد نیروی محرکه برقی و اختلاف پتانسیل.

ولتاژ

(وُ) [ فر. ] (اِ.) اختلاف انرژی پتانسیل مربوط به واحد بار الکتریکی در فاصله بین دو نقطه از مدار جریان یا دو سر باطری، اختلاف پناسیل. (فره).


دیدگاهتان را بنویسید