دیوان حافظ – صوفی بیا که آینه صافیست جام را

صوفی بیا که آینه صافیست جام را

صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل‌فام را

راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی‌مقام را

عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است، دام را

در بزم دور، یک‌دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه‌سر مکن هنری ننگ و نام را

در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را

ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را

حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را




  دیوان حافظ - دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوه‌ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کرام الکاتبین

(کِ مُ لْ تِ) [ ع. ] (اِمر.) فرشتگانی که کارهای خوب و بد انسان را ثبت کنند.

کرامات

(کَ) [ ع. ] (اِ.) جِ کرامه. کارهای عجیب و خارق العاده که از بعضی اولیاء و صالحان دیده می‌شود.

کرامت

(کَ مَ) [ ع. کرامه ] (مص ل.) سخاوت، جوانمردی، بخشندگی.

کرامت فرمودن

(~. فَ دَ) (مص ل.) بخشیدن، عفو کردن.

کرامند

(کِ مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.)
۱- باقدر و قیمت.
۲- بااهمیت، مهم.

کران

(کُ) (اِ.) اسبی را می‌گویند که رنگش زرد، حنایی یا قهوه‌ای روشن باشد. کُرَند، کُرَن، کُرَنگ و کورنگ هم گفته می‌شود.

کران

(کَ) (اِ.) طرف، کنار، حاشیه.

کرانجی

(کَ) (ص.) کناره گیر. نقیض میانجی.

کرانه

(کَ نِ) [ په. ] (اِ.)
۱- کنار، لب ساحل.
۲- پایان.

کرانه گرفتن

(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) کناره - گیری کردن.

کراه

(کَ) (اِ.) نهایت، کرانه.

کراهت

(کَ هَ) [ ع. کراهه ] (اِمص.) بی میلی، نفرت.

کراهت داشتن

(~. تَ) [ ع - فا. ] (مص م.) نفرت داشتن، ناپسند بودن.

کراهیت

(کَ یَ) [ ع. کراهیه ] (اِمص.) نفرت، بی میلی.

کراوات

(کِ) [ فر. ] (اِ.) پارچه‌ای باریک و بلند که مردان به یقه پیراهن گره زنند و از جلو سینه آویزان کنند، فکل.

کراویا

(کَ) (اِ.) گونه‌ای زیره که به نام زیره سیاه یا زیره سیاه کرمانی موسوم و دارای ریشه‌های متورم است. از دانه‌هایش به منظور معطر کردن اغذیه استفاده می‌کنند و به علاوه دارای خاصیت بادشکن و از بین بردن نفخ‌های روده ...

کراک

(کَ) (اِ.) دُم جنبانک، بلدرچین.

کراکر

(کَ کَ یا کُ کَ) (اِ.) زاغ، کلاغ.

کرایم

(کَ یِ) (اِ.) جِ کریمه.
۱- زنان با مروت.
۲- بزرگ قدر، ارجمند.

کرایه

(کِ یِ) (اِ.) گرفته شده از «کراء» عربی. مزد، اجرت.


دیدگاهتان را بنویسید