دیوان حافظ – رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

سیلِ سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد
در سنگِ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد

یا رب تو آن جوانِ دلاور نگاه‌دار
کز تیرِ آهِ گوشه‌نشینان حذر نکرد

ماهی و مرغْ دوش ز افغانِ من نَخُفت
وان شوخْ‌دیده بین که سر از خواب برنکرد

می‌خواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد

جانا کدام سنگدلِ بی‌کفایت است
کاو پیشِ زخمِ تیغِ تو جان را سپر نکرد؟

کِلکِ زبان‌بریدهٔ حافظ در انجمن
با کس نگفت رازِ تو تا تَرکِ سر نکرد




  شاهنامه فردوسی - جنگ رستم با افراسياب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کثیف

(کَ) [ ع. ] (ص.) ناپاک، آلوده.

کج

(کَ) (ص.)۱ - خمیده، ناراست.
۲- نافرمان.

کج

(~.) (اِ.) نوعی از ابریشم خام.

کج افتادن

(کَ. اُ دَ) (مص ل.) (عا.) کج کردن، دشمن شدن.

کج بیل

(کَ) (اِمر.) بیل سر کج که با آن چیزی را از گودالی که حفر شود برآورند و نیز مواد سوخت را در تنور و کوره ریزند.

کج بین

(~.) (ص فا.)
۱- آن که خطا بیند.
۲- احول، لوچ، دوبین.

کج تابی

(~.) (حامص.) بدرفتاری کردن.

کج خرام

(~. خُ یا خَ) (ص فا.)
۱- آن که بد - خرامد.
۲- بدمعامله.

کج خلق

(~. خُ)(ص مر.)بدخوی، بداخلاق.

کج دار مریز

(~. مَ) (ص.) (عا.) رفتار همراه با احتیاط و مدارا.

کج رفتار

(~. رَ) (ص.) بدرفتار.

کج نهاد

(~. نَ) (ص مر.) بدذات، بداصل.

کج و کوله

(~ُ کُ لِ) (ص.) دارای شکل یا امتداد نادرست و نازیبا، کج و معوج.

کج پلاس

(~. پَ) (ص مر.) بدمعامله، مفسد.

کج کلاه

(کَ. کُ) (ص مر.) کنایه از: مغرور، خودپسند.

کجا

(کُ) (ق استفهام، ادات پرسش) کلمه‌ای است دال بر استفهام ؛ چه جا، کدام جا.

کجاوه

(کَ وِ) (اِ.) نشیمنی روپوش دار که از چوب سازند و یک جفت آن را به یکدیگر بسته بر شتر و یا استر بار کنند و در هر یک از آن دو کسی نشیند.

کجواج

(کَ) (ص مر.) کج و معوج، ناراست.

کجک

(کَ جَ) (اِمصغ.)
۱- میله آهنی است سرکج و دسته دار که فیلبانان با آن فیل را به هر طرف که خواهند برند.
۲- هر آلت فلزی یا چوبی سرکج.

کجیم

(کَ جِ) (اِ.) کجین، جامه جنگی که در آن کج یا ابریشم به کار رفته باشد.


دیدگاهتان را بنویسید