دیوان حافظ –  نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
تا همه صومعه‌داران پیِ کاری گیرند

مصلحت‌دیدِ من آن است که یاران همه کار
بِگُذارَند و خَمِ طُرِّهٔ یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سرِ زلفِ ساقی
گر فَلَکْشان بِگُذارَد که قراری گیرند

قوَّتِ بازویِ پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حِصاری به سواری گیرند

یا‌رَب این بَچِّهٔ تُرکان چه دلیرند به خون
که به تیرِ مُژه، هر لحظه شکاری گیرند

رقص بر شعرِ تر و نالهٔ نِی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دستِ نگاری گیرند

حافظ اَبنایِ زمان را غمِ مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند


  دیوان حافظ - روضه خلد برین خلوت درویشان است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اگر دلم نشدی پایبند طره او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اندکس

(اَ دِ) [ فر. ] (اِ.) = ایندکس:
۱- سبابه، انگشت شهادت، انگشتی (چاپ).
۲- فهرست الفبایی نام‌ها و موضوع‌ها و عنوان‌ها و غیره که معمولاً در آخر کتاب می‌آید. (فره).
۲- عدد یا علامتی که در سمت چپ یا راست ...

اندی

( اَ ) (ق.)
۱- آن گاه، آن لحظه.
۲- از این زمان، از این لحظه.
۳- آن قدر.

اندی

( اَ ) (ق.)
۱- امیدواری.
۲- شگفت، تعجب.
۳- بُوَد، باشد.

اندیشمند

(اَ مَ) (ص مر.)
۱- متفکر.
۲- صاحب اندیشه و تفکر.

اندیشناک

(اَ) (ص.)۱ - مضطرب.
۲- ترسناک، بیمناک.

اندیشه

(اَ ش ِ)
۱- (اِمص.)تفکر، تأمل.
۲- (اِ.) ترس، اضطراب.

اندیشه بردن

(~. بُ دَ)(مص ل.) غم خوردن، نگران بودن.

اندیشه داشتن

(کسی را) (~. تَ) (مص م.) مراقبت کردن، تیمار داشتن.

اندیشه کردن

(~. کَ دَ) (مص ل.) بیمناک بودن، نگران بودن.

اندیشیدن

(اَ دَ) (مص ل.)
۱- فکر کردن، تأمل کردن.
۲- ترس داشتن، ترسیدن.

اندیه

(اَ یِ) [ ع. اندیه ] (اِ.) جِ ندی.
۱- شبنم‌ها، نم‌های صبحگاهی.
۲- خاک‌های نمناک.

اندیویدوالیست

(اَ نْ دُ) [ فر. ] (ص.) پیرو نظریه اندیویدوالیسم.

اندیویدوالیسم

(~.) [ فر. ] (اِمص.) اصالت فرد، فردگرایی ؛ نظریه‌ای که کامروایی فردی را غایت عمل اجتماعی و زندگی می‌شمارد.

اندیک

(اَ) (ق.) باشد که، بُوَد که.

اندیکاتور

(اَ تُ) [ فر. ] (اِ.) دفتری که خلاصه نامه‌های فرستاده و رسیده را در آن ثبت کنند، نامه نما (فره).

انذار

( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- ترسانیدن، بیم دادن.
۲- آگاه کردن.

انر

(اَ نَ) (ص.) زشت، بد، مهیب.

انرژی

(اِ نِ) [ فر. ] (اِ.) نیرو، قدرت، توانایی انجام کار، کارمایه (فره). ؛~ اتمی نوعی انرژی که در واکنش‌های هسته‌ای آزاد می‌شود، انرژی هسته‌ای. ؛~ خورشیدی انرژی تابشی پرتوهای خورشید. ؛~ پتانسیل انرژی که اجسام ...

انزال

( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- فرو فرستادن، فرودآوردن.
۲- خارج شدن منی.

انزجار

(اِ ز ِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) دوری کردن، رمیدن.
۲- بیزار بودن،
۳- (اِمص.) رمیدگی، نفرت.


دیدگاهتان را بنویسید