دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  دیوان حافظ - شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فارغی از قدر جوانی که چیست
تا نشوی پیر ندانی که چیست
«نظامی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

خره

(خُ رِ) (اِ.) مدار یا گردش آب (در مورد آبیاری به کار می‌رود).

خرو

(خُ) (اِ.) نک خروس.

خروار

(خَ) (اِ.)
۱- آن مقدار بار که بر پشت خر حمل کنند.
۲- واحدی است برای وزن.

خروج

(خُ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- بیرون شدن.
۲- طغیان کردن.

خروس

(خُ) (اِ.) مرغ نر خانگی از راسته ماکیان. ؛ ~ بی محل (عا.) کنایه از: کسی که کارها را بی موقع و بی جا انجام دهد. ؛ ~ جنگی الف - خروسی که برای خروس بازی ...

خروس بازی

(~.) (اِمر.) نوعی سرگرمی که در آن خروس‌ها را با هم به جنگ وامی دارند.

خروس خوان

(~. خا) (اِمر.) هنگام سحر (زمانی که خروس می‌خواند).

خروس کولی

(خُ. کُ) (اِمر.) پرنده‌ای است وحشی مانند خروس، دارای چشم‌های درشت و پای‌های دراز و بال‌های بزرگ و دم پهن و کاکلی از پر بر سر دارد.

خروسک

(خُ سَ) (اِمصغ.)
۱- خروس کوچک.
۲- بیماری ای است که غالباً کودکان بدان مبتلا می‌شوند و سبب تورم و تشنج گلو شود و صدای شخص مبتلا به طور مخصوص شبیه به صدای خروس از گلوی او خارج گردد.

خروش

(خُ) (اِ.) بانگ، فریاد.

خروشان

(~.) (ص فا.) فریادکنان، نالان.

خروشیدن

(خُ دَ) (مص ل.) بانگ برزدن، فریاد کشیدن.

خروه

(خُ) (اِ.)
۱- خروس.
۲- تاج خروس.

خروهه

(خُ هَ یا هِ) (اِ.) = خروسه. خروسک: جانوری است که صیادان کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند؛ پایدام، ملواح.

خروچ

(خُ) (اِ.) نک خروس.

خرویله

(خَ لِ) (اِ.)
۱- بانگ و فریاد بلند.
۲- صدای گریه بلند.

خرپا

(خَ) (اِمر.) داربستی از چوب یا آهن به شکل مثلث که زیر سقف، پل و مانند آن قرار می‌دهند.

خرپشته

(~. پُ تِ) (اِمر.)
۱- پشته بزرگ.
۲- خیمه.
۳- طاق، ایوان.
۴- نوعی جوشن.

خرپول

(~.)(ص مر.) (عا.) پول دار، ثروتمند.

خرچال

(خَ)(اِمر.)
۱- مرغابی بزرگ.
۲- هوبره.


دیدگاهتان را بنویسید