دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  دیوان حافظ - سمن‌بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تا قیامت می دهد گرمی به دنیا آتشم
آفتاب روشنم نسبت مکن با آتشم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تسنن

(تَ سَ نُّ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- پیرو سنت بودن.
۲- عقیده کسانی که پس از پیامبر، ابوبکر را خلیفه می‌دانند.

تسنیم

(تَ) [ ع. ]
۱- (مص م.) پُر کردن ظرف.
۲- (اِ.) نام چشمه‌ای در بهشت.

تسهیل

(تَ) [ ع. ] (مص م.) آسان کردن.

تسهیم

(تَ) [ ع. ] (مص م.)
۱- سهم بندی کردن.
۲- پارچه را نقش دار ساختن.

تسو

(تَ) [ په. ] (اِ.)
۱- وزنی است برابر وزن چهار جو.
۲- یک بخش از ۲۴ بخش شبانه روز، که یک ساعت باشد.
۳- یک بخش کوچک از هر چیزی.

تسوق

(تَ سَ وُّ) [ ع. ] (مص ل.) بازاریابی کردن، بازارگرمی.

تسویت

(تَ) [ ع. ] (مص م.) برابر کردن.

تسوید

(تَ) [ ع. ] (مص م.) سیاه کردن.

تسویف

(تَ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- تأخیر کردن، درنگ کردن.
۲- کار را به فردا گذاشتن.
۳- وعده‌های دروغ دادن.

تسویل

(تَ) [ ع. ] (مص م.) به گمراهی افکندن، آراستن چیزی برای اغوا کردن.

تسویه

(تَ یِ) [ ع. تسویه ] (مص م.) برابر ساختن، مساوی کردن.

تسکین

(تَ) [ ع. ] (مص م.) آرام کردن، ساکن کردن.

تسییر

(تَ) [ ع. ] (مص م.) راندن، روانه کردن، بیرون کردن.

تش

(~.) (اِ.) تیشه درودگری.

تش

(تَ) (اِ.) آتش.

تشابه

(تَ بُ) (مص ل.) به هم مانند بودن.

تشاجر

(تَ جُ) (تَ) [ ع. ] (مص ل.) با هم نزاع کردن.

تشارک

(تَ رُ) [ ع. ] (مص ل.) با هم شریک کردن.

تشاعر

(تَ عُ) [ ع. ] (مص ل.) تظاهر به شاعری کردن.

تشاغل

(تَ غُ) [ ع. ] (مص ل.) خود را مشغول ساختن، خود را به کاری مشغول نشان دادن.


دیدگاهتان را بنویسید