دیوان حافظ – حال دل با تو گفتنم، هوس است

حال دل با تو گفتنم، هوس است

حالِ دل با تو گفتنم، هوس است
خبرِ دل شِنُفتَنَم، هوس است

طَمَعِ خام بین که قِصهٔ فاش
از رقیبان نَهُفتَنَم، هوس است

شبِ قدری چنین عزیزِ شریف
با تو تا روز خُفتنم، هوس است

وه که دُردانه‌ای چنین نازک
در شبِ تار سُفتنم، هوس است

ای صبا امشبَم مَدَد فرمای
که سحرگه شکفتنم، هوس است

از برای شَرَف به نوُکِ مژه
خاکِ راهِ تو رفتنم، هوس است

همچو حافظ به رَغمِ مُدَعیان
شعرِ رندانه گفتنم، هوس است





  دیوان حافظ - الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

عجب می‌داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه
ولی منعش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

انوثت

(اُ ثَ) [ ع. انوثه ] (مص ل.) ماده بودن، زن بودن. مق. ذکورت.

انور

(اَ وَ) [ ع. ] (ص تف.) روشن تر، درخشان تر.

انوشه

(اَ شَ) [ په. ] (ص مر.)
۱- جاوید، بی - مرگ.
۲- خوش، خرم.

انوشه

(اَ نَ شَ) (اِمر.) پادشاه نو، شاه جوان.

انوشک

(اَ شَ) [ په. ] (ص مر.) نک انوشه.

انوق

(اَ نُ) [ ع. ] (اِ.) عقاب.

انونث

(اُ نَ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- ماده بودن.
۲- زن بودن.

انچوچک

(اَ چَ) (ص.)
۱- هر چیز کوچک و خرد.
۲- آدم کوتاه قد.
۳- دانه‌ای کوچک شبیه دانه گلابی با پوسته محکم که همچون آجیل قابل خوردن می‌باشد.

انژکتور

(اَژِتُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- سوخت پاش، پستانک سوراخ دار در مشعل گازوییلی که سوخت به شکل خاصی از آن به بیرون پاشیده می‌شود.
۲- دستگاه تزریق سوخت در موتورهای دیزلی یا بنزینی.

انژکسیون

(اَ ژِ) [ فر. ]
۱- (مص ل.) آمپول زدن، تزریق.
۲- (اِ.) آمپول.

انکاح

( اِ ) [ ع. ] (مص م.) زن را شوهر و مرد را زن دادن.

انکار

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.) نپذیرفتن، حاشا کردن.
۲- (اِمص.) ابا، امتناع.

انکار آوردن

(~. وَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) زیر بار نرفتن، نپذیرفتن.

انکر

(اَ کَ) [ ع. ] (ص تف.)
۱- زشت تر، ناپسندتر، ناخوشتر.
۲- ناشناس تر. ؛ ~الاصوات (عا.) گوشخراش، بدآواز، دارای صدای بد.

انکسار

(اِ کِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) شکسته شدن.
۲- (اِمص.) شکستگی.

انکساف

(اِ کِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) افتادن سایه ماه بر خورشید.
۲- (اِ.) آفتاب گرفتگی.

انکشاف

(اِ کِ) [ ع. ] (مص ل.) برهنه شدن، آشکار شدن.

انگ

( اَ ) (اِ.) نک تنبوشه.

انگ

(~.) (اِ.) نشان و علامتی که بر روی عدلهای تجارتی نویسند.

انگ

(~.) (اِ.) = انج. انغ: شیره، عصاره.


دیدگاهتان را بنویسید