شاهنامه فردوسی – گفتار اندر زادن دختر ايرج‏‏

گفتار اندر زادن دختر ايرج‏‏

      

          بر آمد برين نيز يك چندگاه            شبستان ايرج نگه كرد شاه‏

         يكى خوب چهره پرستنده ديد            كجا نام او بود ماه آفريد

         كه ايرج برو مهر بسيار داشت            قضا را كنيزك ازو بار داشت‏

         پرى چهره را بچه بود در نهان            از آن شاد شد شهريار جهان‏

         از آن خوب رخ شد دلش پر اميد            بكين پسر داد دل را نويد

         چو هنگامه زادن آمد پديد            يكى دختر آمد ز ماه آفريد

         جهانى گرفتند پروردنش            بر آمد بناز و بزرگى تنش‏

         مر آن ماه رخ را ز سر تا بپاى            تو گفتى مگر ايرجستى بجاى‏

         چو بر جست و آمدش هنگام شوى            چو پروين شدش روى و چون مشك موى‏

         نيا نام زد كرد شويش پشنگ            بدو داد و چندى بر آمد درنگ‏

   ‏

                       

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

برگ سبز

(بَ گِ سَ) (اِمر.) مجازاً هدیه کوچک و ناچیز.

برگاشتن

(بَ تَ) (مص م.) برگردانیدن.

برگبالان

(بَ) (اِ.) حشراتی که بال‌های آن‌ها مانند برگ گل نازک و لطیف است.

برگذار کردن

(بَ. گُ. کَ دَ) (مص م.) سپری کردن، به پایان بردن.

برگردان

(بَ. گَ) (ص مف.)
۱- برگردانده شده.
۲- ترجمه شده.

برگرداننده

(بَ گَ نَ دِ) (ص فا.)
۱- رد کننده، برگشت دهنده.
۲- تغییر دهنده.
۳- واژگون کننده.
۴- مترجم.

برگردانیدن

(بَ گَ دَ) (مص م.)
۱- برگشت دادن.
۲- پشت و رو کردن.
۳- ترجمه کردن.
۴- بازپس بردن.
۵- مجازاً استفراغ کردن.

برگردانیده

(بَ گَ دِ) (ص مف.)
۱- برگشت داده، رد کرده.
۲- واپس برده.
۳- پشت و رو کرده، واژگون شده.
۴- ترجمه شده.

برگردیدن

(~. گَ دَ) (مص ل.)
۱- مراجعت کردن.
۲- تغییر یافتن.
۳- واژگون شدن.

برگرفتن

(~. گِ رِ تَ) (مص م.)
۱- برداشتن.
۲- از جایی به جایی نقل کردن.
۳- جدا کردن، منشعب کردن.
۴- آغاز کردن.
۵- دور کردن.
۶- ربودن.

برگرفته

(~. گِ رِ تِ) (ص مف.)
۱- برداشته شده.
۲- ربوده.
۳- رانده، محو شده.

برگریزان

(بَ) (اِمر.) زمانی که برگ‌های درختان به زمین فرومی ریزد، پاییز، خزان.

برگزار

(بَ گُ) (ص.) اجرا شده، انجام شده.

برگزاری

(~.) (حامص.) برگزار شدن یا برگزار کردن.

برگزیدن

(بَ. گُ دَ) (مص م.)
۱- انتخاب کردن.
۲- ترجیح دادن.

برگزیده

(~. گُ دِ) (ص مف.)
۱- انتخاب شده.
۲- ترجیح داده شده.

برگستوان

(بَ گُ) (اِمر.)
۱- زره.
۲- پوششی که در قدیم به هنگام جنگ بر روی اسب می‌افکندند یا خودشان می‌پوشیدند.

برگشت

(بَ گَ)(مص مر. اِمص.)۱ - بازگشت، رجعت.
۲- آن چه از حساب برگردانند.

برگشتن

(~. گَ تَ) (مص ل.)
۱- رجعت کردن.
۲- منصرف شدن.
۳- تغییر یافتن.
۴- واژگون شدن.

برگشته

(~. گَ تِ) (ص مف.) نابود شده، زیر و زبر شده.


دیدگاهتان را بنویسید