شاهنامه فردوسی – رفتن پسران فريدون نزد شاه يمن

رفتن پسران فريدون نزد شاه يمن

      

سوى خانه رفتند هر سه چو باد            شب آمد بخفتند پيروز و شاد

         چو خورشيد زد عكس بر آسمان            پراگند بر لاژورد ارغوان‏

         برفتند و هر سه بياراستند            ابا خويشتن موبدان خواستند

         كشيدند بالشكرى چون سپهر            همه نامداران خورشيد چهر

         چو از آمدنشان شد آگاه سرو            بياراست لشكر چو پرّ تذرو

         فرستادشان لشكرى گشن پيش            چه بيگانه فرزانگان و چه خويش‏

         شدند اين سه پر مايه اندر يمن            برون آمدند از يمن مرد و زن‏

         همى گوهر و زعفران ريختند            همى مشك با مى بر آميختند

         همه يال اسپان پر از مشك و مى            پراگنده دينار در زير پى‏

         نشستن گهى ساخت شاه يمن            همه نامداران شدند انجمن‏

         در گنجهاى كهن كرد باز            گشاد آنچه يك چند گه بود راز

         سه خورشيد رخ را چو باغ بهشت            كه موبد چو ايشان صنوبر نكشت‏

         ابا تاج و با گنج ناديده رنج            مگر زلفشان ديده رنج شكنج‏

         بياورد هر سه بديشان سپرد            كه سه ماه نو بود و سه شاه گرد

         ز كينه بدل گفت شاه يمن            كه از آفريدون بد آمد بمن‏

         بد از من كه هرگز مبادم ميان            كه ماده شد از تخم نرّه كيان‏

         به اختر كس آن دان كه دخترش نيست            چو دختر بود روشن اخترش نيست‏

         به پيش همه موبدان سرو گفت            كه زيبا بود ماه را شاه جفت‏

         بدانيد كين سه جهان بين خويش            سپردم بديشان بر آيين خويش‏

         بدان تا چو ديده بدارندشان            چو جان پيش دل بر نگارندشان‏

         خروشيد و بار غريبان ببست            ابر پشت شرزه هيونان مست‏

         ز گوهر يمن گشت افروخته            عمارى يك اندر دگر دوخته‏

         چو فرزند را باشد آيين و فرّ             گرامى بدل بر چه ماده چه نر

         بسوى فريدون نهادند روى            جوانان بينا دل راه جوى‏

   ‏

                       

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

آنتریک

(تِ) [ ازفر. ] (اِمص.)
۱- تحریک، توطئه.
۲- ماجرای هیجان انگیز در یک داستان و نمایش یا فیلم که باعث جلب توجه یا علاقه می‌شود.

آنتن

(تِ) [ فر. ] (اِ.)دستگاهی برای پخش یا دریافت امواج الکترومغناطیسی.

آنتی بیوتیک

[ فر. ] (اِمر.) به ماده‌ای که مانع ادامه حیات و تکثیر و رشد دسته‌ای از باکتری‌ها و عوامل بیماری زا شود گویند، پادزهر، پادزیست (فره).

آنتی تز

(تِ) [ فر. ] (اِ.) دومین طرف از مجموعه تز، آنتی تز و سنتز، وجود یا قضیه‌ای که در برابر تز قرار می‌گیرد یا آن را نقض می‌کند، برابرنهاد.

آنتی هیستامین

[ انگ. ] (اِ.) دارویی که بازدارنده برخی آثار هیستامین به ویژه نقش آلرژی زای آن باشد، ضد هیستامین. (فره).

آنتیک

[ فر. ] (ص.)
۱- دیرینه، باستانی، عتیقه (فره).
۲- (عا.) باارزش، قیمتی.
۳- (عا.) بسیار بد، سخت زشت و کریه.

آنجا

(اِ.) آن مکان، مکان مورد اشاره یا مورد نظر.

آند

(نُ دْ) [ انگ. ] (اِ.) مسیری که جریان برق مثبت طی می‌کند تا در قطب منفی وارد الکترولیت شود. اصطلاحاً قطب مثبت.

آندوتوکسین

(دُ تُ) [ فر. ] (اِ.) سمی که در باکتری وجود دارد و تنها پس از تجزیه یا مردن یا متلاشی شدن یاخته باکتریایی آزاد می‌شود، درون زهرابه. (فره).

آندودرم

(دُ دِ رْ) [ فر. ] (اِ.)
۱- درونی ترین لایه از سه لایه زاینده اولیه جنین جانور که بخشی از لوله گوارش و ریه‌ها و ساختارهای مربوط از آن پدید آید.
۲- درونی ترین لایه پوست که مانند غلافی بافت آوندی ...

آندوسپرم

(دُ پِ) [ فر. ] (اِ.) قسمتی از بذر که مواد غذایی مورد نیاز جنین را تأمین کند، خورش. (فره).

آندوسکوپی

(دُ سْ کُ) [ فر. ] (اِمص.) معاینه مجراها و حفره‌های داخلی بدن با درون بین (آندوسکوپ)، درون بینی. (فره).

آندون

(ق.)
۱- آن جا.
۲- بدان سوی، بدان جهت.
۳- آنچنان.

آنرمال

(نُ) [ فر. ] (ص.) نابهنجار، غیرعادی.

آنزیم

[ فر. ] (اِ.) گروهی از پروتئین‌های کاتالیزی که یاخته‌های زنده آن‌ها را تولید می‌کنند و حد واسط فرایندهای شیمیایی حیات هستند، زی مایه. (فره.)

آنسه

[ ع. آنسه ] (اِفا.) مؤنث آنس، زن نیکو، خانم. ج. اوانس، آنسات.

آنسیلین

(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می‌شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانه آن در شیمی ۲ NH 5 H ۶ C است. ...

آنسیکلوپدی

(لُ پِ) [ فر. ] (اِ.) = انسیکلوپدی: دایره المعارف، کتابی که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان به ترتیب حروف هجا در آن نوشته شده‌است.

آنفارکتوس

[ فر. ] (اِ.) قسمتی از بافت (قلب یا کلیه) که شریان مشروب کننده آن بسته باشد.

آنفولانزا

(فُ) [ فر. ] (اِ.)نوعی بیماری ویروسی مسری که نشانه‌های آن سردرد، تب، کم اشتهایی، ضعف و کوفتگی عمومی، سرفه و عطسه‌است.


دیدگاهتان را بنویسید