شاهنامه فردوسی – رفتن پادشاه مازندران به جنگ كیكاوس

رفتن پادشاه مازندران به جنگ كی‏كاوس

چو رستم ز مازندران گشت باز شه اندر زمان رزم را كرد ساز

سراپرده از شهر بيرون كشيد سپه را همه سوى هامون كشيد

سپاهى كه خورشيد شد ناپديد چو گرد سياه از ميان بردميد

نه دريا پديد و نه هامون و كوه زمين آمد از پاى اسپان ستوه‏

همى راند لشكر بران سان دمان نجست ايچ هنگام رفتن زمان‏

شاهنامه فردوسی - راى زدن زال با موبدان در كار رودابه

اشعار شاهنامه, اشعار فردوسی, رفتن پادشاه مازندران به جنگ كى‏كاوس, شاه مازندران, شاهنامه, شعر, شعر پارسی, شعر فارسی, شعر فردوسی, فردوسی, کیکاوس

بدون نظر

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست
روشن است این که خضر بهره سرابی دارد
«حافظ»

دیوان حافظ – خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

دیوان حافظ – پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

دیوان حافظ – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دیوان حافظ – حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

دیوان حافظ – برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست

دیوان حافظ – دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

دیوان حافظ – یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

دیوان حافظ – آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

شاهنامه فردوسی – رفتن هوشنگ و گيومرت به جنگ ديو سياه

شاهنامه فردوسی – بازگشتن كنيزكان به نزد رودابه

شاهنامه فردوسی – گرفتن رستم رخش را

شاهنامه فردوسی – رسيدن زال به يارى مهراب

شاهنامه فردوسی – رزم افراسياب با نوذر ديگر بار

شاهنامه فردوسی – رفتن سام به جنگ مهراب

شاهنامه فردوسی – رفتن ايرج به نزد برادران

شاهنامه فردوسی – بازگشتن زال به زابلستان

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آپارات

[ روس. ] (اِ.)
۱- دستگاه، ابزار، ماشین.
۲- دوربین عکاسی.
۳- دستگاه نمایش فیلم.
۴- دستگاه تعمیر و اصلاح لاستیک اتومبیل.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.