شاهنامه فردوسی – رفتن پادشاه مازندران به جنگ كیكاوس

رفتن پادشاه مازندران به جنگ كی‏كاوس

چو رستم ز مازندران گشت باز            شه اندر زمان رزم را كرد ساز

         سراپرده از شهر بيرون كشيد            سپه را همه سوى هامون كشيد

         سپاهى كه خورشيد شد ناپديد            چو گرد سياه از ميان بردميد

         نه دريا پديد و نه هامون و كوه            زمين آمد از پاى اسپان ستوه‏

         همى راند لشكر بران سان دمان            نجست ايچ هنگام رفتن زمان‏

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پادگان

(دِ) [ په. ] (اِمر.)
۱- محل اسکان گروهی از سربازان که برای محافظت محلی در آنجا متوقف شوند.۲ - سربازخانه، ساخلو.
۳- دسته -‌های پیاده نظام عهد ساسانی.

پادگانه

(دِ نِ)(اِمر.)۱ - بام، پشت بام.
۲- پنجره، دریچه.
۳- فضای صاف و بلند در دامنه کوه.

پادیاب

( اِ.) = پادیاو: شستن و پاکیزه ساختن چیزی با خواندن دعا.

پادیر

( اِ.) ستونی که زیر دیوار شکسته می‌زنند تا فرو نیفتد.

پاذیز

( اِ.) = پادیز: پاییز، خزان.

پار

(ق.) سال گذشته.

پار

(ص.) پاره، قطعه.

پار

(اِ.) = پر(یدن): پرواز، پرش.

پار

(اِ.) چرم دباغی شده.

پاراالمپیک

(اُ لَ) [ فر. ] (اِ.) مسابقاتی مخصوص معلولان که معمولاً هر چهار سال یک بار در چند رشته ورزشی برگزار می‌شود.

پاراب

(اِمر.) = پاراو. فاراب: زراعت آبی ؛ مق. دیم.

پاراتیروئید

(رُ) [ فر. ] (اِ.) دو زوج غده که در طرفین غده تیروئید قرار دارند، به طوری که دو تا در بالا و دو تا در پایین قرار گرفته، عمل این غده‌ها تنظیم و بررسی متابولیسم بدن است و حذف ...

پاراج

(اِ.) آن چه میهمان را پیشکش آرند.

پارادوکس

(دُ) [ فر. ] (اِ.) قضیه‌ای که به ظاهر تناقض داشته باشد، باطل نما.

پارازیت

[ فر. ] ( اِ.)
۱- حشو، زاید.
۲- انگل، طفیلی.
۳- اختلالی که در دریافت امواج رادیویی به وجود می‌آید. ؛ ~ ول کردن کنایه از: میان سخن دیگران حرف زدن.

پاراف

[ فر. ] ( اِ.) امضای اختصاری، امضاء (در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است)، پیش امضا (فره).

پارافین

[ فر. ] ( اِ.)جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن‌های سنگین به دست می‌آید. در شمع سازی و تهیه ورنی‌ها استعمال می‌شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می‌رود.

پارالل

(لِ لْ) [ فر. ] (اِ.) دو چوب موازی که آن‌ها را به طور افقی و نزدیک به هم بر پایه‌های عمودی نصب کنند و روی آن حرکات ورزشی انجام دهند.

پارامتر

(مِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مقدار ثابت دلخواهی که به ازاء هر یک از مقادیر آن عضوی از یک دستگاه مشخص شود.
۲- متغیری که می‌توان دو یا چند تابع را برحسب آن بیان کرد. استعمال پارامترها در ریاضیات و فیریک ...

پارانشیم

[ فر. ] (اِ.)
۱- بخش فعال اعضای غده‌ای.
۲- نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگ‌ها، ساقه‌های جوان و میوه‌ها فواصل قسمت‌های الیافی را پر می‌کند، بافت اسفنجی.


دیدگاهتان را بنویسید