شاهنامه فردوسی – آمدن رستم به نخجيرگاه‏

آمدن رستم به نخجيرگاه‏

ز گفتار دهقان يكى داستان            بپيوندم از گفته باستان‏

ز موبد برين گونه بر داشت ياد            كه رستم يكى روز از بامداد

غمى بد دلش ساز نخچير كرد            كمر بست و تركش پر از تير كرد

سوى مرز توران چو بنهاد روى            چو شير دژاگاه نخچير جوى‏

چو نزديكى مرز توران رسيد            بيابان سراسر پر از گور ديد

بر افروخت چون گل رخ تاج بخش            بخنديد و ز جاى بركند رخش‏

بتير و كمان و بگرز و كمند            بيفگند بر دشت نخچير چند

ز خاشاك و ز خار و شاخ درخت            يكى آتشى برفروزيد سخت‏

چو آتش پراگنده شد پيل تن            درختى بجست از در بابزن‏

يكى نره گورى بزد بر درخت            كه در چنگ او پرّ مرغى نسخت‏

چو بريان شد از هم بكند و بخورد            ز مغز استخوانش برآورد گرد

بخفت و بر آسود از روزگار            چمان و چران رخش در مرغزار

سواران تركان تنى هفت و هشت            بران دشت نخچيرگه برگذشت‏

يكى اسپ ديدند در مرغزار            بگشتند گرد لب جويبار

چو بر دشت مر رخش را يافتند            سوى بند كردنش بشتافتند

گرفتند و بردند پويان بشهر            همى هر يك از رخش جستند بهر

چو بيدار شد رستم از خواب خوش            بكار آمدش باره دستكش‏

بدان مرغزار اندرون بنگريد            ز هر سو همى بارگى را نديد

غمى گشت چون بارگى را نيافت            سراسيمه سوى سمنگان شتافت‏

همى گفت كاكنون پياده دوان            كجا پويم از ننگ تيره روان‏

چه گويند گردان كه اسپش كه برد            تهمتن بدين سان بخفت و بمرد

كنون رفت بايد به بيچارگى            سپردن بغم دل بيكبارگى‏

كنون بست بايد سليح و كمر            بجايى نشانش بيابم مگر

         همى رفت زين‏سان پر اندوه و رنج            تن اندر عنا و دل اندر شكنج‏

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

ایدون

( اِ ) [ په. ] (ق.)
۱- این چنین، این گونه.
۲- اکنون، الحال.

ایدی

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ ید؛ دست‌ها، دستان.

ایذاء

[ ع. ] (مص م.) آزار رسانیدن، اذیت کردن.

ایر

(اِ.)
۱- دمل و جوش‌های ریز با خارش و سوزش بسیار.
۲- آلت تناسلی مرد.

ایرا

= ازیرا: حرف ربط به معنای زیرا.

ایراث

[ ع. ] (مص م.) وارث کردن، کسی را وارث قرار دادن.

ایراد

[ ع. ]
۱- (مص م.)وارد ساختن، داخل کردن.
۲- خرده گرفتن، اعتراض کردن.
۳- (اِمص.) خرده گیری. ج. ایرادات. ؛~ بنی اسراییلی خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم.

ایرانیت

(اِ.) ورقه یا لوله‌ای ظریف و سبک که از مخلوط سیمان و پنبه کوهی ساخته می‌شود و در ساختمان سازی به کار می‌رود.

ایراه

(اِ.) ساحل، کنار دریا.

ایراک

حرف ربط به معنای زیراک.

ایرباس

(اِ) [ انگ. ] (اِ.) هواپیمای مسافری با گنجایش زیاد برای حمل مسافر.

ایرمان

(اِ.) مهمان، مهمان ناخوانده.

ایرمان سرا

(سَ) (اِمر.)
۱- مهمانخانه.
۲- خانه عاریت.
۳- کنایه از: دنیا.

ایروپولی

(رُ) (اِ.) نوعی بازی که در آن بازیکنان با انداختن تاس مهره‌های خود را بر روی یک صفحه شطرنجی حرکت می‌دهند و در مسیر حرکت با کارت‌هایی که ازرش پول دارد مکان‌هایی مانند هتل و فرودگاه را می‌خرند یا می‌فروشند ...

ایز

[ تر. ] (اِ.) نشان قدم، رد پا. ؛~ کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن، کسی را پنهانی تعقیب کردن. ؛~ گم کردن الف - رد، رد پا را از بین بردن. ...

ایزد

(زَ)(اِ.)
۱- فرشته، ملک.
۲- خدا، آفریدگار.

ایزولاسیون

(زُ) [ فر. ] (اِمص.) پوششی در بام برای جلوگیری از نفوذ آب، عایق کاری، عایق بندی، بام پوش. (فره).

ایزولاسیونیسم

(زُ) [ انگ. ] (اِ.) کناره گیری، کناره خواهی. در اصطلاح سیاسی نظریه‌ای که نداشتن رابطه نزدیک با ملت‌های دیگر را راه بهتری برای حفظ منافع ملی می‌شمارد.

ایزوله

(زُ لِ) [ فر. ] (ص.)
۱- عایق بندی شده (ساختمان).
۲- مجازاً: منزوی.

ایزومر

(زُ مِ) [ فر. ] (اِ.) چند جسم شیمیایی که ترکیب درصد و وزن مولکولی یکسان داشته باشند اما ساختار آن‌ها متفاوت باشد، همپاره (فره).


دیدگاهتان را بنویسید