دیوان حافظ – یا رب این شمع دل‌افروز ز کاشانه کیست

یا رب این شمع دل‌افروز ز کاشانه کیست

یا رب این شمع دل‌افروز ز کاشانهٔ کیست؟
جانِ ما سوخت، بپرسید که جانانهٔ کیست؟

حالیا خانه‌براندازِ دل و دین من است
تا در آغوشِ که می‌خسبد و هم‌خانهٔ کیست؟

بادهٔ لعلِ لبش کز لبِ من دور مباد
راحِ روحِ که و پیمان‌دهٔ پیمانهٔ کیست؟

دولتِ صحبتِ آن شمعِ سعادت‌پرتو
باز پرسید خدا را که به پروانهٔ کیست؟

می‌دهد هر کَسَش افسونی و معلوم نشد
که دلِ نازکِ او مایلِ افسانهٔ کیست!

یا رب آن شاه‌وَشِ ماه‌رخِ زهره‌جبین
دُرِّ یکتایِ که و گوهر یک‌دانهٔ کیست؟

گفتم آه از دلِ دیوانهٔ حافظ بی‌تو
زیرِ لب خنده‌زنان گفت که دیوانهٔ کیست؟


  شاهنامه فردوسی - باز آوردن رستم كاوس را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار
بر بساط سبزه و گل سایهٔ پروانه‌ام
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گزنه

(گَ زَ نِ یا نَ) (اِ.) گیاهی است یک ساله یا پایا با برگ‌های متقابل. گونه‌های مختلف گزنه پوشیده از خارهای گزنده‌است که پس از لمس، محتویات سوزآور غده زیر آن در پوست بدن وارد می‌شود و ایجاد سوزش می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید