دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فِتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد

دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیرد

دیوان حافظ – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دیوان حافظ – دیر است که دل‌دار پیامی نفرستاد

دیوان حافظ – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

دیوان حافظ – نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد

دیوان حافظ – بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

دیوان حافظ – ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

دیوان حافظ – دل از من برد و روی از من نهان کرد

دیوان حافظ – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

شاهنامه فردوسی – كشته شدن نوذر به دست افراسياب

شاهنامه فردوسی – نامه نوشتن زال نزديك سام نمودن چگونگى كار

شاهنامه فردوسی – آگه شدن منوچهر از كار سام و زال زر

شاهنامه فردوسی – تاختن سهراب بر سپاه كاوس

شاهنامه فردوسی – زادن منوچهر از مادرش‏

شاهنامه فردوسی – پادشاهى فريدون پانصد سال بود

شاهنامه فردوسی – درمان كردن ضحاك

شاهنامه فردوسی – گفتار اندر زادن رستم

فرهنگ معین

آئورت

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ