دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فِتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد







  دیوان حافظ - می‌دمد صبح و کله بست سحاب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تا چند کنم ناله و فریاد که در شهر
فریاد رسی نیست که فریاد ز دستت
«خواجوی کرمانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آب کردن

(کَ دَ) (مص م.)
۱- ذوب کردن.
۲- (عا.) به حیله جنس نامرغوب را فروختن.

دیدگاهتان را بنویسید