دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فِتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد







  شاهنامه فردوسی - فراهم آوردن شاهنامه
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

رعدها آوازهٔ احسان عالمگیر تو
ابرها چتر پریزاد سلیمان تواند
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گورخوان

(خا) (ص فا.) = گورخواننده:
۱- آن که بر سر قبر قرآن خواند؛ قاری قرآن بر گور مرده.
۲- آن که بر سر قبر تلقین میت کند؛ ملقن.

دیدگاهتان را بنویسید