دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فِتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد







  شاهنامه فردوسی - كشته شدن ايرج بر دست برادران‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک
سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کرسی

(~.) (اِ.) چهار پایه‌ای پهن، کوتاه و چهارگوش که در زمستان در زیر آن منقل می‌گذارند و بر رویش لحاف اندازند و در زیر آن خود را گرم کنند.

دیدگاهتان را بنویسید