دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فِتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد







  دیوان حافظ - شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ستاره زندهٔ جاوید شد ز بیداری
تو نیز در دل شب ای سیاهکار مخسب
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کاشه

(شَ یا ش) (اِ.) یخ نازکی که روی آب می‌بندد.

دیدگاهتان را بنویسید