دیوان حافظ – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فِتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد







  دیوان حافظ - ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

صد هزاران کعبه را دیدم به خلوتگاه دل
عشق را نازم که بر رویم در دل باز کرد
«منیر لاهوری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چک

(~.) (اِ.) فک اسفل، چانه، چک و چانه.

دیدگاهتان را بنویسید