دیوان حافظ – یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود

یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود
رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرهٔ ما پیدا بود

یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم می‌کُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود

یاد باد آن که صَبوحی زده در مجلسِ انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

یاد باد آن که رُخَت شمعِ طَرَب می‌افروخت
وین دلِ سوخته پروانهٔ ناپروا بود

یاد باد آن که در آن بزمگَهِ خُلق و ادب
آن که او خندهٔ مستانه زدی صَهبا بود

یاد باد آن که چو یاقوتِ قدح خنده زدی
در میانِ من و لعلِ تو حکایت‌ها بود

یاد باد آن که نگارم چو کمر بَربَستی
در رکابش مَهِ نو پیکِ جهان پیما بود

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود

یاد باد آن که به اصلاحِ شما می‌شد راست
نظمِ هر گوهرِ ناسُفته که حافظ را بود


  شاهنامه فردوسی - ديدن فريدون دختران جمشيد را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
«سعدی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اسکناس

(اِ کِ) [ روس. ] (اِ.) پول کاغذی.

اسکندان

(اِ کَ)(اِ.)
۱- قفل.
۲- کلیددان.
۳- قفل و کلید.

اسکندروس

(اِ کَ رُ) (اِ.) سیر.

اسکنر

(اِ کَ نِ) [ انگ . ] (اِ.)
۱- دستگاهی که می‌توان نوشته یا تصویری را به آن داد تا در حافظه کامپیوتر قرار دهد.
۲- دستگاهی که با استفاده از آن برشی از بدن انسان به تصویر کشیده می‌شود، اسکن.

اسکنه

(~.) (اِ.) از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوه آن.

اسکنه

(اِ کِ نِ) (اِ.) ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیله آن سوراخ می‌کنند، بیرم.

اسکنک

(اِ کِ نِ) (اِ.) نک اسکنه.

اسکواش

(اِ کُ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی ورزش دو یا چهار نفره با راکت و توپ مخصوص در سالنی کوچک که جای زدن توپ دیوارهای سالن است.

اسکوتر

(اِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) روروک، چرخ پایی، وسیله بازی بچه‌ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می‌کنند.

اسکورت

(اِ کُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مشایعت، همراهی.
۲- عده‌ای سرباز مسلح که برای محافظت یا احترام، همراه شخصیت مهمی حرکت می‌کنند، همروان (فره).

اسکولاستیک

(اِ کُ) [ فر. ] (ص.)
۱- مدرسه - ای، متعلق به مدرسه‌های قرون وسطی.
۲- شعبه‌ای از فلسفه که در دوران قرون وسطی در مدرسه‌ها و دیرهای وابسته به کلیسا تدریس می‌شد.

اسکی

(اِ) [ فر. ] (اِ.) یکی از ورزش‌های زمستانی که با کفش و چوب مخصوص روی برف ایستاده سر می‌خورند.

اسکیت

(اِ کِ) [ انگ. ] (اِ.) صفحه مخصوصی به اندازه زیره کفش با چرخ‌های کوچک که در زیر کفش می‌بندند و بر روی زمین سخت و هموار یا یخی سُر می‌خورند.

اسکیتینگ

(اِ کِ) [ انگ. ] (اِمر.) نوعی ورزش برای تقویت پاها و حفظ تعادل که به وسیله کفش‌های مخصوصی که در زیر هر یک چهار - چرخ کوچک تعبیه شده یا وسیله‌ای به نام تخته اسکیت، بر روی ...

اسکیزه

(اِ زِ) (اِمص.)
۱- جست و خیز و لگد انداختن چارپایان.
۲- جست و خیز کردن.

اسکیزوفرنی

(اِ زُ فِ) [ فر. ] (اِ.) هر یک از انواع اختلال‌های شدید روانی که با بریدن از واقعیت، هذیان، توهم، خلق نامتناسب و رفتار آشفته همراه است.

اسکیزیدن

(اِ دَ) (مص ل.) جفتک انداختن.

اسکیمو

(اِ مُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- هر یک از مردمان ساکن شبه جزیره آلاسکا، گروئتلند و جزایر اطراف قطب شمال.
۲- نوعی بستنی یخی.

اسگالش

(اِ لِ) (حامص.) اندیشه، فکر، تفکر.

اسگدار

(اَ گُ) نک اسکدار.


دیدگاهتان را بنویسید