دیوان حافظ – یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود
دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثرِ صحبتِ پاک
بر زبان بود مرا آن‌چه تو را در دل بود

دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی می‌کرد
عشق می‌گفت به شرح آن‌چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تَطاول که در این دامگَه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد؟ که سعیِ من و دل باطل بود

دوش بر یادِ حریفان به خرابات شدم
خُمِ مِی دیدم، خون در دل و پا در گل بود

بس بِگَشتَم که بپرسم سببِ دردِ فِراق
مفتیِ عقل در این مسأله لایَعْقِل بود

راستی خاتمِ فیروزهٔ بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولتِ مُستَعجِل بود

دیدی آن قهقههٔ کبکِ خِرامان حافظ
که ز سرپنجهٔ شاهینِ قضا غافل بود



  شاهنامه فردوسی - رزم كردن رستم با سه شاه و رها شدن كاوس از بند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ی

(مجهول) در قدیم تلفظ ح را به صورت «ی» می‌نوشتند و آن را یای مجهول می‌نامیدند (مق. یای معروف) مانند: دلیر. این تلفظ در قرن‌های اخیر از میان رفته و بدل به یای معروف شده و امروزه فرقی بین این دو یاء نیست ولی هنوز فارسی زبانان افغانستان و پاکستان و هندوستان بین این دو فرق گذارند.

دیدگاهتان را بنویسید