دیوان حافظ – یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد
به وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکرد

آن جوانبخت که می‌زد رقمِ خیر و قبول
بندهٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پایِ عَلَمِ داد نکرد

دل به امّیدِ صدایی که مگر در تو رسد
ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغِ سحر
آشیان در شِکَنِ طُرِّهٔ شمشاد نکرد

شاید ار پیکِ صبا، از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد

کِلْکِ مَشّاطِهٔ صُنعَش نَکِشد نقشِ مراد
هر که اقرار بدین حُسنِ خداداد نکرد

مطربا پرده بگردان و بزن راهِ عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

غزلیاتِ عراقیست سرودِ حافظ
که شنید این رهِ دلسوز که فریاد نکرد





  شاهنامه فردوسی - آگه شدن منوچهر از كار سام و زال زر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

صائب کمند بخت اگر نیست نارسا
دستی به آن دو زلف رسا می‌توان رساند
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

استخوان

(اُ تُ خا) [ په. ] (اِ.)
۱- ماده سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته‌است و محل اتکای عضلات و مخاط‌ها ودیگر قسمت‌های نرم بدن است. استخوان‌های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دسته دراز و پهن تقسیم می‌شوند. در وسط استخوان ماده نرمی قرار گرفته که مغز استخوان نامیده می‌شود، استخوان‌ها به وسیله مفاصل با یکدیگر مرتبط هستند.
۲- هسته: استخوان خرما.
۳- نژاد، نسل.
۴- اصیل.
۵- پایه بنا، بنیاد ساختمان. ؛~ سبک کردن کنایه از: زیارت رفتن، بخشیده شدن گناهان. ؛~ لای زخم گذاشتن الف - کار را ناقص انجام دادن. ب - کسی را در نگرانی و اضطراب نگه داشتن. ؛~ نرم کردن با زحمت بسیار صاحب تجربه شدن. ؛~ در گلو گرفتن رنج و محنت کشیدن. ؛~ پیش اسب، کاه پیش سگ وضع و ترتیبی سخت نادرست و نابسامان.

دیدگاهتان را بنویسید