دیوان حافظ – گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است

در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی‌روی تو ای سرو گُل‌اندام، حرام است

گوشَم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
چشمم همه بر لَعلِ لب و گردشِ جام است

در مجلسِ ما عِطر مَیامیز که ما را
هر لحظه ز گیسو‌ی تو خوش بوی مَشام است

از چاشنیِ قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است

تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه‌، مُقیم است
همواره مرا کویِ خرابات مُقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟

با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است

حافظ منشین بی‌مِی و معشوق زمانی
که‌ایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است




  شاهنامه فردوسی - رزم كاوس با شاه هاماوران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
که خدمتی به سزا برنیامد از دستم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گنج خسروی

(~ِ خُ رَ) (اِمر.) نام گنج سوم از هفت گنج خسرو پرویز.

گنج خضرا

(~ِ خَ) (اِمر.) نام گنج ششم از گنج‌های خسرو پرویز.

گنج دیبه خسروی

(~ِ بَ یِ خُ رَ) نک گنج خسروی.

گنج دیواربست

(~ِ بَ) (اِمر.) گنجی که در زیر دیواری در حال فرو ریختن قرار داشت، خضر (ع) می‌دانست و آن دیوار را درست کرد.

گنج روان

(~ِ رَ) (اِمر.) نام گنج قارون است و گویند پیوسته در زیر زمین حرکت می‌کند.

گنج سوخته

(~ِ تِ) (اِ.)
۱- نام گنج پنجم از گنج‌های خسرو پرویز.
۲- نام لحنی از سی لحن باربد.

گنج شادآور

(~ِ وَ) نک گنج شادآورد.

گنج شادآورد

(~ِ وَ) (اِمر.) نام گنج هفتم از گنج‌های خسروپرویز. گنج شادآور، گنج شادورد، گنج شارورد بزرگ هم گویند.

گنج شادورد

(~ِ وَ) (اِمر.) نک گنج شادآورد.

گنج شایگان

(~ِ یْ) (اِمر.)
۱- گنج بادآورد.
۲- گنج بسیار.

گنج عروس

(گَ. عَ) (اِمر.) نام گنج اول از گنج‌های خسرو پرویز.

گنج فریدون

(~ِ فَ رِ) (اِمر.)
۱- نام گنجی است منسوب به فریدون.
۲- نام نوایی در موسیقی.

گنج قارون

(گَ جِ) (اِمر.) نام گنجی بزرگ منسوب به قارون معاصر حضرت موسی (ع).

گنج نامه

(~. مِ) (اِمر.) ورقه‌ای که در آن نشانی گنج پنهان شده نوشته شده باشد.

گنج کاووس

(~ِ) (اِمر.) نام لحن هفدهم از سی لحن باربد.

گنج گاو

(~) (اِ.) نام گنجی است از گنج‌های جمشید که گنج گاوان و گنج گاومیش هم گفته شده.

گنجا

(گُ) (اِ.) نک گنج.

گنجار

(گُ) (اِ.) سرخاب.

گنجاندن

(گُ دَ) (مص م.) چیزی را در جایی جای دادن.

گنجانیدن

(گُ دَ) (مص م.) جای دادن، گنجاندن.


دیدگاهتان را بنویسید