دیوان حافظ – گل بی‌رخ یار خوش نباشد

گل بی‌رخ یار خوش نباشد

گل بی‌رخِ یار خوش نباشد
بی‌باده بهار خوش نباشد

طَرفِ چمن و طوافِ بستان
بی‌لاله‌عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالتِ گُل
بی‌صوتِ هَزار خوش نباشد

با یارِ شکرلبِ گل‌اندام
بی‌بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقشِ نگار، خوش نباشد

جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد




  شاهنامه فردوسی - فراهم آوردن شاهنامه
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم
هر که چون گل خواب در آغوش صحرا میکند
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آستین افشاندن

(اَ دَ)(مص ل.)
۱- تکان دادن دست و آستین به نشانه عفو یا بخشش.
۲- پشت پا زدن، ترک گفتن.
۳- رقصیدن.
۴- اجازه دادن.

دیدگاهتان را بنویسید