دیوان حافظ – گل بی‌رخ یار خوش نباشد

گل بی‌رخ یار خوش نباشد

گل بی‌رخِ یار خوش نباشد
بی‌باده بهار خوش نباشد

طَرفِ چمن و طوافِ بستان
بی‌لاله‌عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالتِ گُل
بی‌صوتِ هَزار خوش نباشد

با یارِ شکرلبِ گل‌اندام
بی‌بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقشِ نگار، خوش نباشد

جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد




  دیوان حافظ - شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

میدان ولیعصر و سر ضلع شمالی
یک کافه ی دنج و شبی آرام و خیالی
«مرضیه فریدونی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

یاد کردن

(کَ دَ) (مص م.)
۱- یادآوری کردن، به خاطر آوردن.
۲- (عا.) به دیدار کسی رفتن.

دیدگاهتان را بنویسید