دیوان حافظ – گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند

گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند

گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟
گفتا به چشم هر چه تو گویی چُنان کنند

گفتم خَراجِ مصر طلب می‌کند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند

گفتم به نقطهٔ دهنت خود که بُرد راه؟
گفت این حکایتیست که با نکته‌دان کنند

گفتم صَنم‌پَرست مشو با صَمَد نشین
گفتا به کویِ عشق هم این و هم آن کنند

گفتم هوایِ میکده غم می‌بَرَد ز دل
گفتا خوش آن کَسان که دلی شادمان کنند

گفتم شراب و خِرقه نه آیینِ مذهب است
گفت این عمل به مذهبِ پیرِ مغان کنند

گفتم ز لَعلِ نوش‌ْلبان پیر را چه سود؟
گفتا به بوسهٔ شِکَرینَش جوان کنند

گفتم که خواجه کِی به سرِ حجله می‌رود؟
گفت آن زمان که مشتری و مَه قِران کنند

گفتم دعایِ دولت او وِردِ حافظ است
گفت این دعا ملایکِ هفت آسمان کنند



  شاهنامه فردوسی - جنگ كاوس با شاه مازندران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت
من المبلغ عنی الی سعاد سلامی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بمب

(بُ) [ فر. ] (اِ.) محفظه‌ای پر شده از مواد منفجره که پس از پرتاب و برخورد با هدف منفجر می‌شود. ؛ ~ آتش زا بمبی پر شده با مخلوطی از بنزین ژلاتینی شده و مجهز به یک چاشنی. ؛ ~ خوشه‌ای بمبی شامل تعداد زیادی بمب‌های کوچک که هنگام فرود در منطقه وسیعی پراکنده شوند و دارای زمان انفجار متغیر باشند. ؛ ~ ساعتی بمبی که بر اثر اتصال به یک مدار الکتریکی با ایجاد جرقه‌ای از طریق چاشنی، مواد منفجره داخلی آن در زمان معینی منفجر شود. ؛ ~ شیمیایی بمبی حاوی یک عامل شیمیایی مانند گاز جنگی یا پرده دود یا ماده آتش زا. ؛ ~ ناپالم بمبی محتوی نوعی ترکیب مایع که پس از پرتاب و برخورد به هدف ماده ژلاتینی تولید کند و با شعله و حرارت زیاد بسوزد. ؛ ~ هیدروژنی بمبی که از یک بمب اتمی و مجموعه‌ای از عناصر سبک تشکیل شده باشد و در آن از شکاف عناصر سبک به عنوان منبع انرژی استفاده شود.

دیدگاهتان را بنویسید