دیوان حافظ – گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب

گفتمش مَگذر زمانی، گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیرِ زلفت جایِ چندین آشناست
خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب

می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مَه وَشَت
همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب

بس غریب افتاده است آن مور خَط، گِردِ رُخَت
گرچه نَبوَد در نگارستان، خطِ مشکین غریب

گفتم ای شامِ غریبان طُرِّهٔ شبرنگِ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند
دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب







  دیوان حافظ - به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث
نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آب نبات

(نَ) (اِمر.) نوعی شیرینی که با شیره شکر سازند. ؛ ~ چوبی آب نبات مخصوص کودکان که معمولاً دسته چوبی یا پلاستیکی دارد. ؛ ~ قیچی آب نباتی که پیش از سرد شدن آن را به صورت مفتول باریکی درمی آورند و با قیچی به قطعات کوچک تقسیم می‌کنند. ؛ ~ کشی آب نباتی که هنگام خوردن یا گاز زدن کِش می‌آید.

دیدگاهتان را بنویسید