دیوان حافظ – گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

گر ز دستِ زلفِ مُشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندویِ شما بر ما جفایی رفت رفت

برقِ عشق ار خرمنِ پشمینه پوشی سوخت سوخت
جورِ شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت

در طریقت رنجشِ خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت

عشقبازی را تحمل باید ای دل، پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت

گر دلی از غمزهٔ دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت

از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی
گر میانِ همنشینان ناسزایی رفت رفت

عیبِ حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی؟ گر به جایی رفت رفت




  دیوان حافظ - گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

یارا بهشت، صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامناسب، جهنم است
«سعدی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اندکس

(اَ دِ) [ فر. ] (اِ.) = ایندکس:
۱- سبابه، انگشت شهادت، انگشتی (چاپ).
۲- فهرست الفبایی نام‌ها و موضوع‌ها و عنوان‌ها و غیره که معمولاً در آخر کتاب می‌آید. (فره).
۲- عدد یا علامتی که در سمت چپ یا راست و در بالا یا پایین عضوی از یک مجموعه یا جمله‌ای از دنباله نوشته می‌شود تا آن را از بقیه اعضا متمایز کند. (فره).
۳- عددی که نسبت یا وضعیت یک شی ء ریاضی را در مقایسه با شی ء دیگر بیان کند. (فره).

دیدگاهتان را بنویسید