دیوان حافظ – کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار
صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد

غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد

هر کاو نَکُنَد فهمی زین کِلکِ خیال‌انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جامِ می و خونِ دل هر یک به کسی دادند
در دایرهٔ قسمت اوضاع چنین باشد

در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی این بود
کاین شاهدِ بازاری وان پرده‌نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بِشُد از خاطر
کـ‌این سابقهٔ پیشین تا روزِ پَسین باشد





  شاهنامه فردوسی - ستایش پیامبر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی
کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب
«هاتف اصفهانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گردبان

(گَ) (اِ.) کوهان شتر.

دیدگاهتان را بنویسید