دیوان حافظ – کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح‌بخش و یارِ حورسرشت

گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت

چمن حکایتِ اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بِهِشت

به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغِ کنشت

مَکُن به نامه سیاهی مَلامَتِ منِ مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟

قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ
که گرچه غرقِ گناه است می‌رود به بهشت


  شاهنامه فردوسی - خوان ششم جنگ رستم و ارژنگ ديو
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شاه منصور واقف است که ما
روی همت به هر کجا که نهیم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

او. آر. اس

(اُ اِ) [ انگ. ]O.R.S (اِ.) محلولی حاوی قند و نمک‌های گوناگون که به بیمار مبتلا به اسهال می‌دهند تا آب و املاح از دست رفته بدن او جبران شود.

دیدگاهتان را بنویسید