دیوان حافظ – کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح‌بخش و یارِ حورسرشت

گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت

چمن حکایتِ اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بِهِشت

به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغِ کنشت

مَکُن به نامه سیاهی مَلامَتِ منِ مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟

قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ
که گرچه غرقِ گناه است می‌رود به بهشت


  دیوان حافظ - روزگاریست که سودای بتان دین من است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

مرا که از رخ او ماه در شبستان است
کجا بود به فروغ ستاره پروایی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

دنس

(دَ نِ) [ ع. ] (اِ.)
۱- چرکین، پلید، ریمناک.
۲- زشت خوی، بد خلق ؛ ج. ادناس.

دنن

(دَ نَ) (مص ل.) گوژپشت شدن، خمیده شدن.

دنه

(دَ نِ یا نَ) (اِمص.)
۱- خوشحالی، شادی.
۲- زمزمه خوشحالی.

دنو

(دُ نُ) [ ع. ] (مص ل.) نزدیک شدن، نزدیک بودن.

دنگ

(دَ) (ص.) ابله، کودن.

دنگ

(دَ یا دِ) (اِ.) دستگاه قالی کوبی.

دنگ و فنگ

(دَ گُ فَ) (اِمر.) (عا.)
۱- رفت و آمد، بیا و برو.
۲- تجمل، جاه و جلال.

دنگ کسی گرفتن

(دَ گِ کَ. گِ رِ تَ) (مص ل.) (عا.) هوسِ بی موقع برای انجام کاری کردن.

دنگال

(دَ) (ص.) وسیع، جادار.

دنگاله

(دَ لِ) (اِمر.) قندیل، آبی که به علت سرمای زمستان، در هنگام چکیدن یخ زده باشد.

دنگل

(دَ گَ یا گِ) (ص.)
۱- احمق، نادان.
۲- دیوث.
۳- بی اندام.

دنگل

(~.) [ تر. ] (اِ.) = دنکل: اجتماع، گرد هم نشستن در مجلس.

دنگی

(دَ) (ص نسب.)
۱- دنگ کوب. (هوا)
۲- با سر به طرف پایین رفتن هواپیما و مجدد بازگشتن (به وسیله دسته فرمان).

دنی

(دَ یّ) [ ع. ] (ص.) پست، ضعیف.

دنیا

(دُ) [ ع. ] (اِ.) جهانی که در آن هستیم، کره زمین. ؛~ را آب ببرد او را خواب می‌برد کنایه از: الف - به خواب سنگین فرو رفته‌است. ب - از همه چیز و همه کس غافل است.

دنیاوی

(دُ) (ص نسب.) منسوب به دنیا؛ دنیایی.

دنیدن

(دَ دَ) (مص ل.) خرامیدن، بانشاط راه رفتن.

دنیی

(دُ) [ ع. ] (ص نسب.) منسوب به دنیا، دنیوی.

ده

(دِ) [ په. ] (اِ.) روستا، آبادی کوچک.

ده

(دَ) [ په. ] (اِ.) عدد اصلی پس از نه.


دیدگاهتان را بنویسید