دیوان حافظ – کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح‌بخش و یارِ حورسرشت

گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت

چمن حکایتِ اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بِهِشت

به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغِ کنشت

مَکُن به نامه سیاهی مَلامَتِ منِ مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟

قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ
که گرچه غرقِ گناه است می‌رود به بهشت


  شاهنامه فردوسی - خوان پنجم گرفتار شدن اولاد به دست رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اگر

(اَ گَ) (حر.)
۱- شرط را می‌رساند.
۲- که، همانا.
۳- یا.

اگزما

(اِ زِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری جلدی که عوارض آن عبارت است از تورم پوست و سرخ شدن آن و بروز تاول‌های ریز که بعد از پوسته شدن خارش بسیار دارد و گاهی تاول‌ها آب پس می‌دهد.

اگزوز

(اِ زُ) [ انگ. ] (اِ.) = اکزوز:
۱- دود حاصل از احتراق بنزین در ماشین.
۲- تخلیه.
۳- (عا.) تمام مسیر دود مذکور را گویند.

اگزیستانسیالیست

(اِ) [ فر - انگ. ] (ص.) معتقد به فلسفه اگزیستانسیالیسم.

اگزیستانسیالیسم

(~.) [ فر - انگ. ] (اِ.) اصالت وجود، تقدم وجود، نام مکتبی فلسفی که هستی انسان را مرکز و غایت همه مسائل می‌داند. و عقیده دارد که چون هر انسانی وجود خاص خود را دارد با مفاهیم فلسفی ...

ای

(اِ یا اَ) [ ع - فا. ] (صت. حر.) علامت ندا است که پیش از اسم درآید: ای حسن، ای پسر.

ای والله

(اِ وَ لْ لا) [ ع. ] (جمله)
۱- آفرین، بارک الله.
۲- درست است، راست است، همین طور است.

ایا

( اَ ) حرف ندا به معنای «ای».

ایاب

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) برگشتن، باز آمدن.
۲- (اِمص.) بازگشت.

ایادی

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ ایدی ؛ ججِ یَد.
۱- دست‌ها.
۲- دستیاران.
۳- نعمت‌ها.

ایار

( اَ ) (اِ.) یکی از ماه‌های سریانی مطابق با ماه سوم بهار.

ایاز

( اَ ) (اِ.) = ایاس:
۱- نسیم، باد خنک.
۲- شبنم.

ایازی

(اَ) (اِ.) = ایاسی: نقاب سیاهی که زنان بدان صورت خود را پوشانند.

ایاغ

( اَ ) [ تر. ] (اِ.) = ایاغ:
۱- هم پیاله.
۲- ساغر، پیاله شرابخوری.
۳- دوست و رفیق.

ایاقی

(اَ) [ ع. فا. ] (ص نسب.) آبدار، شرابدار، آشپز، سفره چی، خدمتکار.

ایالت

(اِ لَ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) اداره کردن، حکومت کردن.
۲- (اِمص.) فرمانروایی، حکومت.
۳- (اِ.) استان. ج. ایالات.

ایام

(اَ یّ) [ ع. ] (اِ.) جِ یوم.
۱- روزها.
۲- روزگارها، دوران.

ایام البیض

(اَ یّ مُ لْ بَ یْ) [ ع. ] (اِمر.) سه روز از ماه که تمام شب‌های آن روشن است و آن سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه باشد.

ایام الله

(~. لا) [ ع. ] (اِ.) روزهایی که از نظر مذهبی و اعتقادی مهم اند. مانند روز عاشورا.

ایامی

(اَ ما) [ ع. ] جِ ایم ؛ بیوه گان، بیوه زنان، زنان بی شوی.


دیدگاهتان را بنویسید