دیوان حافظ – کنون که بر کف گل جام باده صاف است

کنون که بر کف گل جام باده صاف است

کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است
به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است

بخواه دفترِ اشعار و راهِ صحرا گیر
چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کَشّاف است؟

فقیهِ مدرسه دی مست بود و فَتوی داد
که مِی حرام ولی بِه ز مالِ اوقاف است

به دُرد و صاف تو را حُکم نیست خوش دَرکَش
که هر چه ساقیِ ما کرد عینِ اَلطاف است

بِبُر ز خَلق و چو عَنقا قیاسِ کار بگیر
که صیتِ گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است

حدیثِ مُدّعیان و خیالِ همکاران
همان حکایتِ زَردوز و بوریاباف است

خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ
نگاه‌دار که قَلّابِ شهر، صرّاف است






  دیوان حافظ - روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

وادی سرگشتگی در من نفس نگذاشته است
پای خواب آلودهٔ دامان منزل کن مرا
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

هاچه

(چِ یا چَ) (اِ.) چوبی که سر آن دو شاخه‌است و آن را به زیر شاخه درخت و مانند آن زنند تا فرو نیفتد و نشکند.

هاژیدن

(دَ) (مص ل.)= هاژوییدن: متحیر شدن، درماندن.

هاک

(اِ.) دهان دره.

هاک کردن

(کَ دَ) (مص م.) گرم کردن دست یا هر چیز سر به وسیله حرارت نفس.

هاکی

[ انگ. ] (اِ.) بازی تیمی شبیه فوتبال که در آن توپ به وسیله چوب مخصوصی زده می‌شود و آن بر دو نوع است. روی یخ و روی چمن.

هاگ

(اِ.) سلول ریزی در گیاهان نهان زا که عامل تولید مثل است.

های

(اِ.)
۱- کلمه تأسف یعنی وای.
۲- کلمه خطاب به معنی اَی.
۳- هیاهو.

های و هوی

(یُ) (اِ.)
۱- شور و غوغا، هیاهو.
۲- ناله و افغان در مصیبت و ماتم.

هایب

[ ع. هائب ] (اِفا.) ترساننده.

هایج

(یِ) [ ع. هائج ] (اِ فا.)
۱- برانگیزنده.
۲- جوشش، خشم.

هاید

(یِ) [ ع. هائد ] (اِفا.) توبه کننده.

هایل

(یِ) [ ع. هائل ] (اِ فا.) هولناک، ترساننده

هایم

(یِ) [ ع. هائم ] (ص فا.)شیفته، پریشان - حال، سرگشته.

هاینه

(نِ) (ق.) کلمه تأکید؛ مخففِ هرآینه.

هبا کردن

(هَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م.) تباه کردن، نابود ساختن.

هباء

(هَ) [ ع. ] (اِ.) گرد و غبار. ج. اهباء.

هبائب

(هَ ئِ) [ ع. ] (ص.) پاره پاره شده (ثوب)، دریده شده.

هباب

(هِ) [ ع. ] (اِ.)
۱- نشاط شتر در رفتن.
۲- نشاط.

هباران

(هَ بّ) [ ع. ] (اِ.) دو ماه میان زمستان، از ماه‌های رومی ؛ کانون اول و کانون دوم.

هبال

(هَ) [ ع. ] (اِ.) نام درختی است که از آن تیر سازند.


دیدگاهتان را بنویسید