دیوان حافظ – چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست

چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست

چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست
سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید
تبارک الله ازین فتنه‌ها که در سرِ ماست

در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب؟
بنال، هان که از این پرده کارِ ما به نواست

مرا به کارِ جهان هرگز التفات نبود
رخِ تو در نظرِ من چنین خوشش آراست

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دلِ من
خمارِ صد شبه دارم شراب‌خانه کجاست؟

چنین که صومعه آلوده شد ز خونِ دلم
گَرَم به باده بشویید حق به دستِ شماست

از آن به دیرِ مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پُر ز هواست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضایِ سینهٔ حافظ هنوز پر ز صداست






در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ابجد

(اَ جَ) [ ع. ] (اِ.) ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارتست از: ا، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ. از این حروف هشت کلمه ساخته‌اند بدین ترتیب: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ. برای هر یک از این حروف عددی معین کرده‌اند به نام حساب ابجد یا حساب جُمَُل بدین ترتیب: همزه
۱- ب
۲- ج
۳- د
۴- ه
۵- و
۶- ز
۷- ح
۸- ط
۹- ی
۱۰ - ک ۲۰ - ل ۳۰ - م ۴۰ - ن ۵۰ - س ۶۰ - ع ۷۰ - ف ۸۰ - ص ۹۰ - ق ۱۰۰ - ر ۲۰۰ - ش ۳۰۰ - ت ۴۰۰ - ث ۵۰۰ - خ ۶۰۰ - ذ ۷۰۰ - ض ۸۰۰ - ظ ۹۰۰ - غ ۱۰۰۰. حساب ابجد در ادبیات فارسی برای ساختن ماده تاریخ به کار می‌رود و قاعده اش آن است که: با این حروف مصرع یا جمله کوتاهی می‌سازند که اگر اعداد مربوط به حروف با هم جمع شوند تاریخی که منظور گوینده بوده به دست می‌آید مثل کلمه «عدل مظفر» که بر سر در مجلس شورا نوشته شده و منظور تاریخ صدور فرمان مشرطیت توسط مظفرالدین شاه است.

دیدگاهتان را بنویسید