دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  دیوان حافظ - زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خسروان حسن را پاس فقیران نیست نیست
گر به تلخی جان دهد فرهاد شیرین فارغ است
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ادیب

(اَ) [ ع. ] (ص.)
۱- بافرهنگ، دانشمند.
۲- دانای علم و ادب.
۳- معلم، مربی.

دیدگاهتان را بنویسید