دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  شاهنامه فردوسی - پژوهش كردن موبدان از زال
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

هفت رنگ

(~. رَ)
۱- (اِمر.) از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ‌ها اصلی دانسته‌اند (سبح الوان) و آن‌ها عبارتند از: الف - به قولی: سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری. ب - و به قولی: زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز، نیلگون. ضح - قدما هر رنگ را به یکی از سیارات هفتگانه و یکی از روزهای هفته نیز اختصاص می‌دادند؛ از این قرار: زرد (آفتاب - یکشنبه)، آبی (ماه - دوشنبه)، نارنجی (مریخ - سه شنبه)، سرخ (عطارد - چهارشنبه)، بنفش (مشتری - پنجشبنه)، سبز، (زهره - آدینه)، نیلگون (زحل - شنبه).
۲- نام گلی است در هندوستان و آن هفت رنگ دارد.
۳- (ص مر.) چیزی که به هفت رنگ منقش باشد، هر چیز منقش.

دیدگاهتان را بنویسید