دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  دیوان حافظ - زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ملمع

(مُ لَ مَّ) [ ع. ]
۱- (اِمف.) روشن کرده و درخشان.
۲- (ص.) رنگارنگ.
۳- پارچه دارای رنگ‌های مختلف.
۴- جانوری که پوست بدنش دارای لکه‌ها و خال‌هایی غیر از رنگ اصلی باشد.
۵- شعری که در آن یک مصرع عربی و یک مصرع فارسی و یا یک بیت عربی و یک بیت فارسی باشد.
۶- فلز کم قیمت که روی آن فلز گرانبهاتر کشیده باشند.

دیدگاهتان را بنویسید