دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  دیوان حافظ - راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بیار زان می گلرنگ مشک بو جامی
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

مفعول

(مَ) [ ع. ] (اِمف.)
۱- انجام داده شده، کرده شده.
۲- کسی یا چیزی که فعل بر آن واقع شده باشد. و آن به دو قسم است: ؛ ~ِ باواسطه (بواسطه) یا غیرصریح یا غیرمستقیم، آن است که معنی فعل رابه واسطه حرفی از حروف اضافه تمام کند. ؛ ~ِ بی واسطه یا صریح یا مستقیم، آن است که معنی فعل را بی واسطه حرفی از حروف اضافه تمام کند.
۳- پسر یا مردی که لواطه دهد.

دیدگاهتان را بنویسید