دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  دیوان حافظ - مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چای

(اِ.) مأخوذ از چینی، درختی است کوچک دارای برگ‌های سبز و دندانه دار. گل‌هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می‌روید. برگ‌هایش را هر سال می‌چینند و در ماشین‌های مخصوص تخمیر و خشک می‌کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می‌کنند. ؛ ~ قندپهلو (دیشلمه) چایی که آن را شیرین نکرده‌اند و با حبه قند نوشیده می‌شود. ؛ ~ فوری پودری که با حل کردن در آب جوش به صورت چای آماده درآید. ؛ ~کیسه‌ای خرده چای خشک که درون کیسه نازک کوچکی جای دارد و برای استفاده آن را در آب جوش اندازند.

دیدگاهتان را بنویسید